pelidi - پلیدی
pelidi - پلیدی maddesi sözlük listesi
پلیدی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (حامص) ناپاکی. شوخی.
شوخگنی. وژن. آژیخ. چرک. فژ. رِجس.
قَذْر. وَسخ. قذارت. رَجاست: همهٔ پلیدی ها را
با آب شویند و پلیدی آب از هیچ چیز شسته
نشود. (از مجموعهٔ امثال طبع هند). فَشَف؛
پلیدی پوست. ربذَة؛ هر پلیدی. (منتهی ...
شوخگنی. وژن. آژیخ. چرک. فژ. رِجس.
قَذْر. وَسخ. قذارت. رَجاست: همهٔ پلیدی ها را
با آب شویند و پلیدی آب از هیچ چیز شسته
نشود. (از مجموعهٔ امثال طبع هند). فَشَف؛
پلیدی پوست. ربذَة؛ هر پلیدی. (منتهی ...