pir mert - پیرمرد
pir mert - پیرمرد maddesi sözlük listesi
پیرمرد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (اِخ) دهی از دهستان بهمی
سردسیر بخش کهگیلویهٔ شهرستان بهبهان
واقع در ۸هزارگزی جنوب باختری قلعه اعلا
مرکز دهستان. کوهستانی، سردسیر. دارای
۱۰۰ تن سکنه. آب آن از چاه، محصول آنجا
غلات و پشم و لبنیات. شغل اهالی ...
سردسیر بخش کهگیلویهٔ شهرستان بهبهان
واقع در ۸هزارگزی جنوب باختری قلعه اعلا
مرکز دهستان. کوهستانی، سردسیر. دارای
۱۰۰ تن سکنه. آب آن از چاه، محصول آنجا
غلات و پشم و لبنیات. شغل اهالی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (اِ مرکب) شیخ. سالخورده.
کهنسال. بپیری رسیده. مقابل پیرزن :
یکی پیرمرد است بر سان شیر
نگردد ز جنگ و ز پیکار سیر.فردوسی.
چنان شد که دینار بر سر بطشت
اگر پیرمردی ببردی بدشت
نکردی بدینار او کس ...
کهنسال. بپیری رسیده. مقابل پیرزن :
یکی پیرمرد است بر سان شیر
نگردد ز جنگ و ز پیکار سیر.فردوسی.
چنان شد که دینار بر سر بطشت
اگر پیرمردی ببردی بدشت
نکردی بدینار او کس ...