Halemi - حلمی
Halemi - حلمی maddesi sözlük listesi
حلمی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) هلمی. نام موضعی بهزار
جریب از ناحیهٔ مواضع. رجوع به سفرنامهٔ
استرآباد و مازندران رابینو ص ۱۲۴ شود.
جریب از ناحیهٔ مواضع. رجوع به سفرنامهٔ
استرآباد و مازندران رابینو ص ۱۲۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (اِخ) یکی از شعرای ایران و از
اهالی اصفهان است. او راست:
بارها گفتم بخود کز دل غمش بیرون کنم
دل نمی خواهد که باشد بی غم او چون کنم.
(از قاموس الاعلام).
اهالی اصفهان است. او راست:
بارها گفتم بخود کز دل غمش بیرون کنم
دل نمی خواهد که باشد بی غم او چون کنم.
(از قاموس الاعلام).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (اِخ) یکی از شعرای ایران و از
اهالی اردبیل بود که پس از مدتی سیاحت در
اصفهان اقامت گزید. او راست:
نخواهم سایه افتد بر زمین از نخل بالایش
که پندارم ز پاافتاده ای افتاد بر پایش.
(از قاموس الاعلام).
اهالی اردبیل بود که پس از مدتی سیاحت در
اصفهان اقامت گزید. او راست:
نخواهم سایه افتد بر زمین از نخل بالایش
که پندارم ز پاافتاده ای افتاد بر پایش.
(از قاموس الاعلام).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ح ] (اِخ) ملا مقیم. یکی از شعرای
ایران و از اهل کاشان است و در زمان
داراشکوه مدتی در هندوستان اقامت گزید و
سپس بزیارت بیت اللََّه مشرف گشت و در مکهٔ
مکرمه درگذشت. او راست:
ما را گله در ...
ایران و از اهل کاشان است و در زمان
داراشکوه مدتی در هندوستان اقامت گزید و
سپس بزیارت بیت اللََّه مشرف گشت و در مکهٔ
مکرمه درگذشت. او راست:
ما را گله در ...