Hâdim - خادم
Hâdim - خادم maddesi sözlük listesi
خادم Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
bakıcı; hizmetçi; hizmetkâr; kâhya; müstahdem; odacı; uşak
Arapça - Türkçe sözlük
خادِم
1. uşak
Anlamı: erkek hizmetçi
2. kâhya
Anlamı: konak, çiftçilik vb.yerlerde türlü işleri yapmakla görevli kimse
3. hizmetkâr
Anlamı: ücretle iş gören genellikle erkek işçi
4. odacı
Anlamı: resmî kuruluşlarda, hizmetli, hademe
5. müstahdem
Anlamı: hizmetçi
6. bakıcı
Anlamı: bakma işiyle görevlendirilen kimse
7. hizmetçi
Anlamı: belli bir ücretle ev ışlerini yapmak için tutulan kadın
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
خادِم [مفرد]: ج خادمون وخُدّام وخَدَم وخَدَمة، مؤ خادم وخادمة: اسم فاعل من خدَمَ: من يقوم على خدمة غيره ذكرًا كان أو أنثى، وقد يطلق على الأنثى خادمة، مستخدَم للعمل في المنزل "المال خادم جيد، وسيد رديء [مثل أجنبيّ]- عَدَدُ خدمِك يكونُ أعداؤك [مثل]- الناسُ للناس من بَدْو وحاضِرة ... بعضٌ لبعضٍ وإن لم يشعروا خَدَمُ"| الحشم والخدم: الحاشية والخدم- الخادمة النَّهاريَّة: امرأة توظَّف لتقوم بأعمال التنظيف في المباني الكبيرة- خادِم الحرمين الشَّريفين: لقب لملك السعوديّة- خادِم الدَّولة: الموظَّف- خادِم القداس: مساعد للكاهن في القداس- خادِم المسجد: من يخدم في المسجد- خَدَم المنازل: من يقومون بالخدمة فيها.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (ع ص) خدمتکار. پرستار.
پرستنده. نوکر. گماشته. ملازم. چاکر. ج،
خُدّام، خَدَم، خادمین، خَدَمه. مؤنث.
خادمه :
چون ملک الهند است از آن دیدگانش
گردش بر خادم هندو دو رست.خسروی.
شمرده ست خادم در ایوان شاه
کز ایشان یکی ...
پرستنده. نوکر. گماشته. ملازم. چاکر. ج،
خُدّام، خَدَم، خادمین، خَدَمه. مؤنث.
خادمه :
چون ملک الهند است از آن دیدگانش
گردش بر خادم هندو دو رست.خسروی.
شمرده ست خادم در ایوان شاه
کز ایشان یکی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) ابوالحسن قطربن
عبدالکمانی امیرالحاج مشهور در شرق و
غرب. وی سی واند سال امیرالحاج بود و از
ابوالخطاب نصربن احمدبن النظر القاری
حدیث شنید. سمعانی گوید: من نیز از وی در
مکه و مدینه و بغداد حدیث شنیدم. ...
عبدالکمانی امیرالحاج مشهور در شرق و
غرب. وی سی واند سال امیرالحاج بود و از
ابوالخطاب نصربن احمدبن النظر القاری
حدیث شنید. سمعانی گوید: من نیز از وی در
مکه و مدینه و بغداد حدیث شنیدم. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) ابوالحسن مرجان بن عبداللََّه
المقتدری الخادم. مردی صالح بود و مدتی در
مکه مجاور شد و در همانجا وفات یافت.
سمعانی گوید کتاب دعوات ابی عبداللََّه
المحاملی را از ابوالخطاب بن النظر که این
ابوالخطاب از ابومحمدبن ...
المقتدری الخادم. مردی صالح بود و مدتی در
مکه مجاور شد و در همانجا وفات یافت.
سمعانی گوید کتاب دعوات ابی عبداللََّه
المحاملی را از ابوالخطاب بن النظر که این
ابوالخطاب از ابومحمدبن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) ابوالذّر جوهربن عبداللََّه
الحبشی التاجر. مردی نیکوروش و آزادشدهٔ
تاج الحضرةبن عمید خراسانی بود. او از
ابومظفر موسی بن انصاری حدیث استماع
کرد. سمعانی گوید من از او (یعنی از ابوالذّر)
قسمتی از کتاب انتقاء سید حسن علوی ...
الحبشی التاجر. مردی نیکوروش و آزادشدهٔ
تاج الحضرةبن عمید خراسانی بود. او از
ابومظفر موسی بن انصاری حدیث استماع
کرد. سمعانی گوید من از او (یعنی از ابوالذّر)
قسمتی از کتاب انتقاء سید حسن علوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) ابوالعلاری صواب بن عبداللََّه
الجمالی. پیری صالح بود و از ابومحمد
کامکاربن عبدالرزاق الحجاجی حدیث
استماع کرد. سمعانی گوید من هم از او (یعنی
از ابوالعلاری) در مرو حدیث استماع کردم.
این ابوالعلاری مردی بود که در ...
الجمالی. پیری صالح بود و از ابومحمد
کامکاربن عبدالرزاق الحجاجی حدیث
استماع کرد. سمعانی گوید من هم از او (یعنی
از ابوالعلاری) در مرو حدیث استماع کردم.
این ابوالعلاری مردی بود که در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) ابوالمنسک عنبربن عبداللََّه
التبری (کذا) الخادم. مردی صالح و
نیکوسیرت بود. وی از ابوالخطاب بن النظر
القاری و ابوعبداللََّه حسن بن احمدبن طلحه
نعالی و جز ایشان حدیث استماع کرد.
سمعانی گوید: من نیز از او در مکه ...
التبری (کذا) الخادم. مردی صالح و
نیکوسیرت بود. وی از ابوالخطاب بن النظر
القاری و ابوعبداللََّه حسن بن احمدبن طلحه
نعالی و جز ایشان حدیث استماع کرد.
سمعانی گوید: من نیز از او در مکه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) باباقاسم. از اهل اصفهان
است و همشیره زادهٔ میرنجات، مدتی در
مسجد جامع عباسی خادم باشی بود.
صحبتش مکرر اتفاق افتاد، مردی نیک نهاد و
خوش اعتقاد بود. شعر بسیاری گفته، صاحب
دیوان است اگر چه شعر را ...
است و همشیره زادهٔ میرنجات، مدتی در
مسجد جامع عباسی خادم باشی بود.
صحبتش مکرر اتفاق افتاد، مردی نیک نهاد و
خوش اعتقاد بود. شعر بسیاری گفته، صاحب
دیوان است اگر چه شعر را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) حافظ خادم علی داماد قادر
علیخان خوش نویس. در قصبهٔ کیتهل توطن
داشت و خط نسخ و نستعلیق و شفیعا و
شکسته خوب مینگاشت. حافظ کلام الهی
بوده و جادهٔ شاعری فارسی و اردو
می پیموده. از اوست:
خواب ...
علیخان خوش نویس. در قصبهٔ کیتهل توطن
داشت و خط نسخ و نستعلیق و شفیعا و
شکسته خوب مینگاشت. حافظ کلام الهی
بوده و جادهٔ شاعری فارسی و اردو
می پیموده. از اوست:
خواب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) حسن پاشا در زمان سلطان
محمد ثالث به مسند صدارت نشست و در
دورهٔ سلطان مرادخان ثالث خزینه دار حرم
سلطنتی شد. در ۹۸۸ هـ . ق. به وزارت مصر
منصوب گشت و در ۹۹۱ بار دیگر ...
محمد ثالث به مسند صدارت نشست و در
دورهٔ سلطان مرادخان ثالث خزینه دار حرم
سلطنتی شد. در ۹۸۸ هـ . ق. به وزارت مصر
منصوب گشت و در ۹۹۱ بار دیگر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) علی پاشا. در دورهٔ سلطان
بایزیدخان دوم دوبار صدراعظم شد. در مرتبهٔ
دوم در کمال عدل و درایت به ادارهٔ امور
دولت پرداخت و در ۹۱۷ هـ . ق. در طغیان شاه
قولی و محاربهٔ با ایشان ...
بایزیدخان دوم دوبار صدراعظم شد. در مرتبهٔ
دوم در کمال عدل و درایت به ادارهٔ امور
دولت پرداخت و در ۹۱۷ هـ . ق. در طغیان شاه
قولی و محاربهٔ با ایشان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) سلیمان پاشا در دورهٔ
سلطان سلیمان بمسند صدارت نشست.
مردی با کفایت و در ادارهٔ امور توانا بود، در
سال ۸۹۴ هـ . ق. بصدارت منصوب شد و در
۹۵۱ معزول گشت و در ۹۵۵ وفات یافت، و
مال و ...
سلطان سلیمان بمسند صدارت نشست.
مردی با کفایت و در ادارهٔ امور توانا بود، در
سال ۸۹۴ هـ . ق. بصدارت منصوب شد و در
۹۵۱ معزول گشت و در ۹۵۵ وفات یافت، و
مال و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) سنان پاشا. در عداد وزرای
سلطان سلیم بود و بمسند صدارت نشست. در
سفر ایران خدماتی بجای آورد در سال ۹۲۳
هـ . ق. در سفر مصر کشته شد. مدت صدارتش
سه سال بود. (نقل به اختصار ...
سلطان سلیم بود و بمسند صدارت نشست. در
سفر ایران خدماتی بجای آورد در سال ۹۲۳
هـ . ق. در سفر مصر کشته شد. مدت صدارتش
سه سال بود. (نقل به اختصار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) مسیح پاشا. در دورهٔ سلطان
مرادخان ثالث از جملهٔ وزرا بود. در سال
۹۷۹ هـ . ق. والی ایالت مصر شد و بخوبی
کشور مصر را اداره کرد و در ۹۹۷ وفات
یافت. (نقل به ...
مرادخان ثالث از جملهٔ وزرا بود. در سال
۹۷۹ هـ . ق. والی ایالت مصر شد و بخوبی
کشور مصر را اداره کرد و در ۹۹۷ وفات
یافت. (نقل به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) مولوی خادم حسین خان
صدرالصدور کانپوربن مولوی عبدالقادرخان،
اصلش از قصبهٔ جایس من اعمال دارالسلطنهٔ
لکنهو است. از دودمان اهل سنت آن قصبه و
مردمان مهذب و موقر و خوشخو و نیکو.
والدهٔ مولوی خادم حسین دختر مولوی سید
دلدار ...
صدرالصدور کانپوربن مولوی عبدالقادرخان،
اصلش از قصبهٔ جایس من اعمال دارالسلطنهٔ
لکنهو است. از دودمان اهل سنت آن قصبه و
مردمان مهذب و موقر و خوشخو و نیکو.
والدهٔ مولوی خادم حسین دختر مولوی سید
دلدار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) نظربیگ. مشق سخن از میر
محمدافضل ثابت اللََّه آبادی نموده و بعهد
محمد پادشاه دهلی در سنهٔ ستین و مائه و الف
بزیر خاک آسوده. از اوست:
گر کند از قفس آزاد مرا
میکشد دوری صیاد مرا.
صورتش دید وز ...
محمدافضل ثابت اللََّه آبادی نموده و بعهد
محمد پادشاه دهلی در سنهٔ ستین و مائه و الف
بزیر خاک آسوده. از اوست:
گر کند از قفس آزاد مرا
میکشد دوری صیاد مرا.
صورتش دید وز ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
خادِمٌ
['xaːdim]
n m
مَن ْ يَخْدُمُ في المنازلِ m serviteur
◊
خادِمٌ مُخْلِصٌ — serviteur fidèle
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
خَادِمٌ
мн. خَدَمٌ мн. خُدَّامٌ
1. служащий; 2. слуга,служанка,прислуга; خدم المنازل домашняя прислуга; كم المطيع خادم Ваш покорный слуга (в письмах)
* * *
аи=
pl. = خدّام
pl. = خدم
слуга; служанка
Hâdim - خادم diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler