Hazen - خازن
Hazen - خازن maddesi sözlük listesi
خازن Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
خازِن [مفرد]: ج خازنون وخُزّان وخَزَنة، مؤ خازنة، ج مؤ خازنات وخُزّن:
1- اسم فاعل من خزَنَ.
2- متعهّد أو مسئول الخَزْن، الذي يتولّى حفظَ المال وغيره وإنفاقه، شخص مسئول عن العائدات والأموال في حكومة أو شركة أو مؤسّسة "عُيِّن خازِنًا للشَّركة- {وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِنَ الْعَذَابِ}"| خازن السِّرِّ: كاتمه، حافظه، صائنه- خازن النَّار: مالك عليه السلام.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (ع ص، اِ) نگهبان. (آنندراج).
خزانچی و نگهبان خزانه از لطایف.
(غیاث اللغة). خزینه دار. (مهذب الاسماء).
ذخیره کننده و حفظکنندهٔ مال ذخیره.
(فرهنگ نظام). خزانه دار و تحویلدار و حافظ
و نگهبان خزانه. (فرهنگ نفیسی). گَنجور،
گنجبان. خزانه دار. مُدَّخِر، ...
خزانچی و نگهبان خزانه از لطایف.
(غیاث اللغة). خزینه دار. (مهذب الاسماء).
ذخیره کننده و حفظکنندهٔ مال ذخیره.
(فرهنگ نظام). خزانه دار و تحویلدار و حافظ
و نگهبان خزانه. (فرهنگ نفیسی). گَنجور،
گنجبان. خزانه دار. مُدَّخِر، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (ع اِ) وقتی دو صفحهٔ فلزی A و
B بوسیلهٔ عایقی مانند هوا یا غیر آن از
یکدیگر جدا شده باشند دستگاه حاصل را
یک خازن الکتریکی و یا بطور اختصار خازن
می گویند. همچنین سیم مسی یک ...
B بوسیلهٔ عایقی مانند هوا یا غیر آن از
یکدیگر جدا شده باشند دستگاه حاصل را
یک خازن الکتریکی و یا بطور اختصار خازن
می گویند. همچنین سیم مسی یک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) ابوجعفر الخازن او
الخازنی، از علماء قرن دوازدهم میلادی است
کنیة او اشهر از اسم عجمی النسب اوست. وی
خبیر بحساب و هندسه و عالم به ارصاد عمل
به آن بوده است. (معجم المطبوعات ج ۱ ...
الخازنی، از علماء قرن دوازدهم میلادی است
کنیة او اشهر از اسم عجمی النسب اوست. وی
خبیر بحساب و هندسه و عالم به ارصاد عمل
به آن بوده است. (معجم المطبوعات ج ۱ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) خواجه هلال. حمداللََّه
مستوفی نویسد: چون امیر مبارزالدین بشهر
کرمان آمد و خاطر از امور کرمان فارغ
گردانید خبر رسید که اخی شجاع الدین
بواسطهٔ قرابتی که با پهلوان ابومسلم که از
مقربان پادشاه ابوسعید بود و ...
مستوفی نویسد: چون امیر مبارزالدین بشهر
کرمان آمد و خاطر از امور کرمان فارغ
گردانید خبر رسید که اخی شجاع الدین
بواسطهٔ قرابتی که با پهلوان ابومسلم که از
مقربان پادشاه ابوسعید بود و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) دینوری مکنی به ابوالفضل.
از مشاهیر خطاطین و شعرا میباشد
ایجادکنندهٔ خط رقاع و توقیع است. در ۵۱۸
و بنا بر قول ابن خلکان در سال ۵۴۲ هـ . ق.
ببغداد بدرود حیات گفت. سنش ۸۰ سال و در
حدود ...
از مشاهیر خطاطین و شعرا میباشد
ایجادکنندهٔ خط رقاع و توقیع است. در ۵۱۸
و بنا بر قول ابن خلکان در سال ۵۴۲ هـ . ق.
ببغداد بدرود حیات گفت. سنش ۸۰ سال و در
حدود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) عبداللََّه بن احمد خازن
اصفهانی مکنی به ابومحمد. کتابدار
صاحب بن عباد و جاسوس فخرالدوله بود.
(یتیمةالدهر ج ۳ ص ۱۴۸) (لباب الالباب
عوفی ص ۵۶۲ و ۵۷۷ چ سعید نفیسی).
اصفهانی مکنی به ابومحمد. کتابدار
صاحب بن عباد و جاسوس فخرالدوله بود.
(یتیمةالدهر ج ۳ ص ۱۴۸) (لباب الالباب
عوفی ص ۵۶۲ و ۵۷۷ چ سعید نفیسی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) علی بن خیرخازن بغدادی
مکنی به ابوطالب. او راست: عیون التواریخ.
(تاریخ گزیده چ لیدن ص ۸).
مکنی به ابوطالب. او راست: عیون التواریخ.
(تاریخ گزیده چ لیدن ص ۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) علی بن محمدبن ابراهیم بن
عمربن خلیل الشیخی الصوفی معروف بخارن
ملقب به علاءالدین البغدادی. در سال ۶۷۸ به
بغداد تولد یافت و به سال ۷۴۱ هـ . ق. در حلب
بدرود حیات گفت. کتاب ...
عمربن خلیل الشیخی الصوفی معروف بخارن
ملقب به علاءالدین البغدادی. در سال ۶۷۸ به
بغداد تولد یافت و به سال ۷۴۱ هـ . ق. در حلب
بدرود حیات گفت. کتاب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) فؤاد سمعان. صاحب کتاب
در مکنون در جمیع انواع صنایع و فنون است.
در جزء اول آن حدود ۱۰۰ فایدهٔ صناعیه
است این کتاب در مطبعهٔ الارز بسال ۱۹۰۰ م.
چاپ شد. (از معجم المطبوعات ج ۱
ص ...
در مکنون در جمیع انواع صنایع و فنون است.
در جزء اول آن حدود ۱۰۰ فایدهٔ صناعیه
است این کتاب در مطبعهٔ الارز بسال ۱۹۰۰ م.
چاپ شد. (از معجم المطبوعات ج ۱
ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) فرید. مدیر روزنامهٔ الارز
در جونیه (لبنان). از اوست: تاریخ ژاندارک
منطبع در مطبعهٔ الارز جونیه بسال ۱۹۰۰ م.
(از معجم المطبوعات ج ۱ ص ۸۰۹).
در جونیه (لبنان). از اوست: تاریخ ژاندارک
منطبع در مطبعهٔ الارز جونیه بسال ۱۹۰۰ م.
(از معجم المطبوعات ج ۱ ص ۸۰۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) فیلیپ قعدان. صاحب
جریدهٔ الارز با برادرش شیخ فرید آثار ادبی
نیکو بجا گذارده است. که از آن جمله اند:
۱ -العذاری المائسات فی الازجال و
الموشحات، و آن مجموعی است از قطعه
شعرها ...
جریدهٔ الارز با برادرش شیخ فرید آثار ادبی
نیکو بجا گذارده است. که از آن جمله اند:
۱ -العذاری المائسات فی الازجال و
الموشحات، و آن مجموعی است از قطعه
شعرها ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) محمدبن الحسین الخازن
ملقب به کمال الدین. ابن اثیر گوید: چون
سلطان مسعود وزیرش (ابی البرکات) را
معزول کرد او را بر مسند وزارت نشاند. او
مردی شجاع و شهیم و عادل و نیکوسیرت
بود چون به ...
ملقب به کمال الدین. ابن اثیر گوید: چون
سلطان مسعود وزیرش (ابی البرکات) را
معزول کرد او را بر مسند وزارت نشاند. او
مردی شجاع و شهیم و عادل و نیکوسیرت
بود چون به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) مزنی. متوفی بسال ۴۳۰
هـ . ق. وی مدتی در اندلس و مدتی در مصر
سکونت کرد. صاحب تألیفات شهیره در
قواعد نور است که از آنجمله اند: کتاب الفجر
و الشفق، کتاب البصریات، و کتابی در وصف
آلات ...
هـ . ق. وی مدتی در اندلس و مدتی در مصر
سکونت کرد. صاحب تألیفات شهیره در
قواعد نور است که از آنجمله اند: کتاب الفجر
و الشفق، کتاب البصریات، و کتابی در وصف
آلات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(زِ) [ ع . ] (اِفا. اِ.) 1 - خزانه دار. 2 - نام قطعه ای است در بعضی از دستگاه
های برقی که انرژی به صورت برق در آن ذخیره می شود.
های برقی که انرژی به صورت برق در آن ذخیره می شود.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
خازِن: أمِينُ المَخْزَن
warehouseman, warehouser, warehouse superintendent, storekeeper, store clerk
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
خَازِنٌ
мн. خَزَنَةٌ , خُزَّانٌ
1) хранитель; кладовщик (на складе)
2) казначей
3) синий дятел, поползень