Hucendi - خجندی
Hucendi - خجندی maddesi sözlük listesi
خجندی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (ص نسبی) منسوب به
«خجند» که شهر کبیر پرنعمتی است. (از
انساب سمعانی). منسوب به «خجندة» رجوع
به «خجند» و «خجندة» شود:
خاقانی اگر چه هست میری
در پیش خجندیان غلامی است.خاقانی.
«خجند» که شهر کبیر پرنعمتی است. (از
انساب سمعانی). منسوب به «خجندة» رجوع
به «خجند» و «خجندة» شود:
خاقانی اگر چه هست میری
در پیش خجندیان غلامی است.خاقانی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) بنا بر نقل
حاجی خلیفه، او راست: کتاب «مناسک
الخجندی». (از کشف الظنون).
حاجی خلیفه، او راست: کتاب «مناسک
الخجندی». (از کشف الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ جَ ] (اِخ) حاجی خلیفه
دربارهٔ او می آورد او راست: «فتاوی
الخجندی» و در این اثر فتاوی جمعی از
مشایخ عصر او که تفصیل نام آنها در کشف
الظنون آمده مندرج است. (از کشف الظنون).
دربارهٔ او می آورد او راست: «فتاوی
الخجندی» و در این اثر فتاوی جمعی از
مشایخ عصر او که تفصیل نام آنها در کشف
الظنون آمده مندرج است. (از کشف الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) ابوبکر محمدبن
ثابت خجندی. از خاندان خجندیان بوده و
اولین کسی است که از این طایفه مشهور شده
وی در مرو اقامت داشت و نظام الملک
بمجلس وعظ او میرفت سخن وی او را
خوش آمد ...
ثابت خجندی. از خاندان خجندیان بوده و
اولین کسی است که از این طایفه مشهور شده
وی در مرو اقامت داشت و نظام الملک
بمجلس وعظ او میرفت سخن وی او را
خوش آمد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) ابوالمظفربن
محمدبن ثابت خجندی از بزرگان خجندیان
اصفهان و در سنه ۴۹۶ هـ . ق. در ری حین
وعظ بر دست مرد علوی کشته شد. (از
تعلیقات قزوینی بر لباب الالباب عوفی ص
۳۵۴) و ...
محمدبن ثابت خجندی از بزرگان خجندیان
اصفهان و در سنه ۴۹۶ هـ . ق. در ری حین
وعظ بر دست مرد علوی کشته شد. (از
تعلیقات قزوینی بر لباب الالباب عوفی ص
۳۵۴) و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) احمدبن یعقوب بن
عفیربن الجنیدبن موسی التمیمی خجندی
مکنی به ابوالفضل. ابوعبداللََّه حاکم در
«تاریخ» نام او را آورده و گفته است که
ابوالفضل خجندی مرد کلانسال بود که بمکه
مجاور شد و از ابن ...
عفیربن الجنیدبن موسی التمیمی خجندی
مکنی به ابوالفضل. ابوعبداللََّه حاکم در
«تاریخ» نام او را آورده و گفته است که
ابوالفضل خجندی مرد کلانسال بود که بمکه
مجاور شد و از ابن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) جمال الدین
محمودبن عبداللطیف بن محمدبن ثابت
خجندی با برادرش صدرالدین محمد بخدمت
جمال الدین جواد پیوست و پس از مدتی
سلطان مسعود از ایشان راضی شد خلعت و
تشریف برای ایشان فرستاد و ایشان ...
محمودبن عبداللطیف بن محمدبن ثابت
خجندی با برادرش صدرالدین محمد بخدمت
جمال الدین جواد پیوست و پس از مدتی
سلطان مسعود از ایشان راضی شد خلعت و
تشریف برای ایشان فرستاد و ایشان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) حامدبن خضر
خجندی، مکنی به ابومحمود از بزرگان
علمای ریاضی اسلام است. رجوع به حامدبن
خضر خجندی شود.
خجندی، مکنی به ابومحمود از بزرگان
علمای ریاضی اسلام است. رجوع به حامدبن
خضر خجندی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) سلیمان بن
اسرائیل بن جابربن قطربن حبیب بن ابی حبیب
خجندی، مکنی به ابوعبداللََّه او از عبدبن
حمید و فتح بن عمرو وراق و عبداللََّه بن
عبدالرحمن دارمی و ابراهیم بن حسین
همدانی و ...
اسرائیل بن جابربن قطربن حبیب بن ابی حبیب
خجندی، مکنی به ابوعبداللََّه او از عبدبن
حمید و فتح بن عمرو وراق و عبداللََّه بن
عبدالرحمن دارمی و ابراهیم بن حسین
همدانی و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) صدرالدین
عبداللطیف بن محمدبن عبداللطیف بن
محمدبن ثابت خجندی. متوفی بسال ۵۸۰
هـ . ق. از اعاظم رؤسای اصفهان و از فضلاء و
ادبای معروف بود او را به عربی و پارسی
اشعار دلکشی است. ظهیرالدین ...
عبداللطیف بن محمدبن عبداللطیف بن
محمدبن ثابت خجندی. متوفی بسال ۵۸۰
هـ . ق. از اعاظم رؤسای اصفهان و از فضلاء و
ادبای معروف بود او را به عربی و پارسی
اشعار دلکشی است. ظهیرالدین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) صدرالدین
محمدبن عبداللطیف بن ثابت خجندی بسال
۵۴۲ هـ . ق. اصفهان را تسلیم محمد و ملکشاه
پسران محمودبن محمد ملکشاه سلجوقی
نمود. لهذا سلطان مسعودبن محمد بر او
خشمناک گشت، ناچار او و برادرش ...
محمدبن عبداللطیف بن ثابت خجندی بسال
۵۴۲ هـ . ق. اصفهان را تسلیم محمد و ملکشاه
پسران محمودبن محمد ملکشاه سلجوقی
نمود. لهذا سلطان مسعودبن محمد بر او
خشمناک گشت، ناچار او و برادرش ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) صدرالدین
محمودبن عبداللطیف بن محمدبن ثابت
خجندی. مدتی در بغداد ناظر مدرسهٔ نظامیه
بود و بعد از آن بریاست شافعیه در اصفهان
منصوب گردید و بسال ۵۹۲ هـ . ق. سنقر طویل
شحنهٔ اصفهان ...
محمودبن عبداللطیف بن محمدبن ثابت
خجندی. مدتی در بغداد ناظر مدرسهٔ نظامیه
بود و بعد از آن بریاست شافعیه در اصفهان
منصوب گردید و بسال ۵۹۲ هـ . ق. سنقر طویل
شحنهٔ اصفهان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) ضیاءالدین
خجندی شاعری از اهل خجند بود که بشیراز
مسکن گزید و در هرات بخاک سپرده شد او
بوفور فضل و کمال معروف بود و شرحی بر
محصول فخر رازی نوشت و مدتی نیز در
خدمت ملک بیغوی ...
خجندی شاعری از اهل خجند بود که بشیراز
مسکن گزید و در هرات بخاک سپرده شد او
بوفور فضل و کمال معروف بود و شرحی بر
محصول فخر رازی نوشت و مدتی نیز در
خدمت ملک بیغوی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) عبداللطیف بن
محمدبن ثابت خجندی که صاحب ریاستی
عظیم بود و در اصفهان بسال ۵۲۳ هـ . ق.
بدست اسماعیلیه کشته شد. (از تعلیقات
قزوینی بر لباب الالباب عوفی ص ۳۵۴)
محمدبن ثابت خجندی که صاحب ریاستی
عظیم بود و در اصفهان بسال ۵۲۳ هـ . ق.
بدست اسماعیلیه کشته شد. (از تعلیقات
قزوینی بر لباب الالباب عوفی ص ۳۵۴)
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) عجبی خجندی نام
یکی از شعرای معروف بوده و عوفی دربارهٔ او
آرد: عجبی خجندی از اعاجیب ایام و نوادر
روزگار بود. عنصری آن طبع زاینده را بنده و
انوری با نور طبع او سایه بر خود ...
یکی از شعرای معروف بوده و عوفی دربارهٔ او
آرد: عجبی خجندی از اعاجیب ایام و نوادر
روزگار بود. عنصری آن طبع زاینده را بنده و
انوری با نور طبع او سایه بر خود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) عمربن هارون بن
طالب خجندی. شیخ بزرگوار و صالحی است
از بزرگان صوفی که بحسن سیرت مشهور
بوده است. اصل او از خجندی است ولی در
حلب شام سکونت گزید. از اباسعید و
محمدبن علی بن ابی ...
طالب خجندی. شیخ بزرگوار و صالحی است
از بزرگان صوفی که بحسن سیرت مشهور
بوده است. اصل او از خجندی است ولی در
حلب شام سکونت گزید. از اباسعید و
محمدبن علی بن ابی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) فخرالدین محمدبن
محمد خجندی. استاد اطباء بود و او راست:
کتابی بنام: «التلویح الی اسرار التشریح» از
این کتاب بوسیلهٔ کلوت بک آنچه مربوط
بطاعون بوده خلاصه شده و در مطبعه جهادیه
بسال ۱۲۵۰ هـ . ق. ...
محمد خجندی. استاد اطباء بود و او راست:
کتابی بنام: «التلویح الی اسرار التشریح» از
این کتاب بوسیلهٔ کلوت بک آنچه مربوط
بطاعون بوده خلاصه شده و در مطبعه جهادیه
بسال ۱۲۵۰ هـ . ق. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) قاضی بدربن
زیادبن عبداللََّه بن محمدبن محمدبن محمد
خجندی مکنی به ابوالفضل. وی از راویان
است بسمرقند مدتی اقامت گزید و در آنشهر
از ابوحفص عمر منصور حدیث کرد و از او
نیز عمربن محمد نسفی حدیث ...
زیادبن عبداللََّه بن محمدبن محمدبن محمد
خجندی مکنی به ابوالفضل. وی از راویان
است بسمرقند مدتی اقامت گزید و در آنشهر
از ابوحفص عمر منصور حدیث کرد و از او
نیز عمربن محمد نسفی حدیث ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) کمال الدین مسعود
از عرفا و شعرای مشهور است که در خجند
متولد شد و بسال ۷۹۳ هـ . ق. درگذشت. وی
در اوائل عهد شباب از خجند مهاجرت کرد و
در تبریز اقامت گزید ظهورش در ...
از عرفا و شعرای مشهور است که در خجند
متولد شد و بسال ۷۹۳ هـ . ق. درگذشت. وی
در اوائل عهد شباب از خجند مهاجرت کرد و
در تبریز اقامت گزید ظهورش در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) موسی بن عبداللََّه
مؤدب، مکنی به ابوعمران. مردی ادیب و
فاضل بود و صاحب حکم و امثال مدون و
مروی است. او از ابی النصر محمدبن حکم
بزاز سمرقندی و جز وی حدیث کرد و
محتملاً بسال ...
مؤدب، مکنی به ابوعمران. مردی ادیب و
فاضل بود و صاحب حکم و امثال مدون و
مروی است. او از ابی النصر محمدبن حکم
بزاز سمرقندی و جز وی حدیث کرد و
محتملاً بسال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ جَ ] (اِخ) یحیی بن الفضل
الوراق خجندی، مکنی به ابوبکر. از بزرگانی
است که بجمع آثار پرداخت و از کثیری
مردمان حدیث شنید و کتابی در شرح حال
صحابه نگاشت. او از هارون بن سعید و
سعیدبن ...
الوراق خجندی، مکنی به ابوبکر. از بزرگانی
است که بجمع آثار پرداخت و از کثیری
مردمان حدیث شنید و کتابی در شرح حال
صحابه نگاشت. او از هارون بن سعید و
سعیدبن ...