hurve - خروه
hurve - خروه maddesi sözlük listesi
خروه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ ] (اِ) خروس که بعربی آنرا دیک گویند. (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) (از شرفنامهٔ منیری) (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری) (از ناظم الاطباء). خروز. خرو. خروی.
مرغ سحر. خره. (یادداشت بخط مؤلف):
تو نزد همه ...
مرغ سحر. خره. (یادداشت بخط مؤلف):
تو نزد همه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ رْ وِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
مایوان بخش حومهٔ شهرستان قوچان، واقع در چهل وسه هزارگزی جنوب باختری قوچان و پانزده هزارگزی جنوب باختری شوسهٔ قدیمی قوچان
به شیروان. کوهستانی و معتدل. ...
مایوان بخش حومهٔ شهرستان قوچان، واقع در چهل وسه هزارگزی جنوب باختری قوچان و پانزده هزارگزی جنوب باختری شوسهٔ قدیمی قوچان
به شیروان. کوهستانی و معتدل. ...