hişi - خویشی
hişi - خویشی maddesi sözlük listesi
خویشی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی / خی ] (حامص) قرابت.
خویشاوندی. نزدیکی بواسطهٔ نسبت از طرف
پدر یا مادر و جز آن. (ناظم الاطباء). عَصَبیَّت.
سَبَب. قرابت نسبی و سببی. نَسَب. قرابتِ
رَحِم. اُدمَه. رَحِمِ. صِلَه اِلّ. مقربه. لَحمَه. پیوند.
(یادداشت مؤلف):
بدین خویشی ما ...
خویشاوندی. نزدیکی بواسطهٔ نسبت از طرف
پدر یا مادر و جز آن. (ناظم الاطباء). عَصَبیَّت.
سَبَب. قرابت نسبی و سببی. نَسَب. قرابتِ
رَحِم. اُدمَه. رَحِمِ. صِلَه اِلّ. مقربه. لَحمَه. پیوند.
(یادداشت مؤلف):
بدین خویشی ما ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی / خی ] (اِخ) خلیل رومی
قلنیکی موسوم به شیخ محمد. او تعدادی از
اشباه و نظائر ابن نجم را مرتب کرد و بسال
هزار هجری از آن فراغت یافت. (یادداشت
مؤلف).
قلنیکی موسوم به شیخ محمد. او تعدادی از
اشباه و نظائر ابن نجم را مرتب کرد و بسال
هزار هجری از آن فراغت یافت. (یادداشت
مؤلف).