dec - دج
dec - دج maddesi sözlük listesi
دج Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
الوسيط
(دِجْ دِجْ) (بكسر الدال وفتحها): صوت الدُّعَاء بالدجاجة.
(دَجْدَجَتِ) الدجاجة: عَدَتْ. و- فلانٌ بالدجاجةِ: دعاها بقوله: دَجْ دَجْ. و- الليلُُ: أَظْلَمَ.
(تَدَجْدَجََ) اللَّيْلُ: أَظْلَمَ.
(الدَّجْدَاجُ): الأَسودُ من كلِّ شيءٍ. و- الشديدُ الظُّلْمَة. يقال: لَيْلةٌ دَجْدَاجَةٌ.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
دجَّ دجَجْتُ، يدُجّ ويدِجّ، ادجُجْ/ دُجَّ وادجِجْ/ دِجَّ، دَجًّا ودَجيجًا ودَجَجانًا، فهو داجّ
• دجَّ اللَّيلُ: أظلَم.
• دجَّ الشَّخصُ: دبّ وسار سيرًا ثقيلاً في تقارب خطو "دجّ الحمّال".
III
معجم اللغة العربية المعاصرة
دَجّ [مفرد]: مصدر دجَّ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) مهر خرمن. چون دانهٔ گندم یا
جو را در خرمنگاه از کاه جدا و توده کنند و
خواهند که شب هنگام یا تا گاه تقسیم از
دستخوردگی مصون ماند آنرا دج کنند یعنی
قطعه چوبی دسته ...
جو را در خرمنگاه از کاه جدا و توده کنند و
خواهند که شب هنگام یا تا گاه تقسیم از
دستخوردگی مصون ماند آنرا دج کنند یعنی
قطعه چوبی دسته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) صاحب برهان گوید بعربی
مرغ صحرایی را گویند اما به این معنی در
عربی نیست. (حاشیهٔ برهان). به فارسی کبک
دری و در تنکابن کوه کرک، از طاوس بزرگتر
و خاکستری رنگ ومخطط سفید بسیار ...
مرغ صحرایی را گویند اما به این معنی در
عربی نیست. (حاشیهٔ برهان). به فارسی کبک
دری و در تنکابن کوه کرک، از طاوس بزرگتر
و خاکستری رنگ ومخطط سفید بسیار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِ) طبقهٔ سخت زمین. طبقه ای از
زمین که از شن و سنگ و خاک باشد و سخت
و محکم. تُرس. دژ. زمینی است سخت میان
زمین سست سطح زمین و زمین سست دیگر
زیر خود ...
زمین که از شن و سنگ و خاک باشد و سخت
و محکم. تُرس. دژ. زمینی است سخت میان
زمین سست سطح زمین و زمین سست دیگر
زیر خود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُ ] (ص) هر چیز که به آلودگی شیره
و جز آن چسبنده باشد. هر چیز که در آن
دوشاب و شیره و عسل و امثال آن مالیده شده
باشد و بر دست و پا بچسبد. ...
و جز آن چسبنده باشد. هر چیز که در آن
دوشاب و شیره و عسل و امثال آن مالیده شده
باشد و بر دست و پا بچسبد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِخ) یکی از یازده طایفهٔ بزرگ
ساکن تنکابن به عهد رابینو. ده طایفهٔ دیگر
عبارتند از: خلعت بری، قوی اوصلو (قوی
حصارلو)، کلانتریه، فقیه، طالش، گلیج،
اساس، شورج، طالقانی و رودباری. (سفرنامهٔ
رابینو بخش انگلیسی ص ۲۲ ...
ساکن تنکابن به عهد رابینو. ده طایفهٔ دیگر
عبارتند از: خلعت بری، قوی اوصلو (قوی
حصارلو)، کلانتریه، فقیه، طالش، گلیج،
اساس، شورج، طالقانی و رودباری. (سفرنامهٔ
رابینو بخش انگلیسی ص ۲۲ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَج ج ] (ع مص) چکیدن خانه.
(منتهی الارب). چکه کردن خانه. (ناظم
الاطباء). || تجارت کردن.
|| فروهشتن پرده. (منتهی الارب).
(منتهی الارب). چکه کردن خانه. (ناظم
الاطباء). || تجارت کردن.
|| فروهشتن پرده. (منتهی الارب).