deray - درای
deray - درای maddesi sözlük listesi
درای Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) درا. زنگ و جرس. (برهان).
جرس. (از دهار) (جهانگیری) (از
منتهی الارب ). زنگی که بر گردن شتر بندند.
(اوبهی). جرس و آنچه به گردن شتر بندند.
(شرفنامهٔ منیری). زنگ و جرس، و آن چیزی
است که به گردن ...
جرس. (از دهار) (جهانگیری) (از
منتهی الارب ). زنگی که بر گردن شتر بندند.
(اوبهی). جرس و آنچه به گردن شتر بندند.
(شرفنامهٔ منیری). زنگ و جرس، و آن چیزی
است که به گردن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) ریشهٔ دراییدن. گفتگو.
(برهان). مکالمه. (ناظم الاطباء). || ماضی
گفتن، یعنی گفت. (از برهان) (جهانگیری).
|| (فعل امر) امر بر گفتن، یعنی بگو.
(از برهان) (از جهانگیری). ||
(برهان). مکالمه. (ناظم الاطباء). || ماضی
گفتن، یعنی گفت. (از برهان) (جهانگیری).
|| (فعل امر) امر بر گفتن، یعنی بگو.
(از برهان) (از جهانگیری). ||
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (نف) مخفف دراینده. گوینده.
(یادداشت مرحوم دهخدا).
- خیره درای؛ هرزه درای. گزافه گوی.
رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
- ژاژدرای؛ یاوه گوی. ژاژخای. رجوع به
این ترکیب در ...
(یادداشت مرحوم دهخدا).
- خیره درای؛ هرزه درای. گزافه گوی.
رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
- ژاژدرای؛ یاوه گوی. ژاژخای. رجوع به
این ترکیب در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) نام آهنگی است در موسیقی.
و رجوع به آهنگ در همین لغت نامه شود.
و رجوع به آهنگ در همین لغت نامه شود.