rane - رانه
rane - رانه maddesi sözlük listesi
رانه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (نف، اِ) از این کلمه که مرکب از
مفرد امر حاضر راندن است +هاء، علامت
اسم آلت، چون کلمهٔ مناسبی بر سر آن افزایند
میتوان اسم آلت ساخت. (یادداشت مؤلف).
مفرد امر حاضر راندن است +هاء، علامت
اسم آلت، چون کلمهٔ مناسبی بر سر آن افزایند
میتوان اسم آلت ساخت. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ) رانج. نارگیل. (ناظم
الاطباء). جوز هندی باشد که آن را نارگیل نیز
خوانند و معرب آن رانج است. || گیاهی
است شبیه سیر که میپزند و میخورند. (از
شعوری ج ۲ورق ۱۴) ...
الاطباء). جوز هندی باشد که آن را نارگیل نیز
خوانند و معرب آن رانج است. || گیاهی
است شبیه سیر که میپزند و میخورند. (از
شعوری ج ۲ورق ۱۴) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی، اِ) شلوار و جامه ای که بر
ران پوشند. (از شعوری ج ۲ ورق ۱۴). شلوار.
(ناظم الاطباء).
ران پوشند. (از شعوری ج ۲ ورق ۱۴). شلوار.
(ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ) رانا. رانه ظاهراً همان
راناست که بلغت هندی لقب شاهزادگان
راجگانست. (لباب الالباب چ لیدن ج ۱
ص ۳۲۵). راجه. (ناظم الاطباء):
بهرامشه بکینهٔ من چون کمان کشید
کندم بکینه از کمر او کنانه را
پشتی ...
راناست که بلغت هندی لقب شاهزادگان
راجگانست. (لباب الالباب چ لیدن ج ۱
ص ۳۲۵). راجه. (ناظم الاطباء):
بهرامشه بکینهٔ من چون کمان کشید
کندم بکینه از کمر او کنانه را
پشتی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) شهری بوده بناکردهٔ حارث بن
قیس (حارث الرایش) ملقب و معروف به تبع
اول از سلاطین یمن. (از حبیب السیر چ
سنگی تهران ج ۱ ص ۹۲).
قیس (حارث الرایش) ملقب و معروف به تبع
اول از سلاطین یمن. (از حبیب السیر چ
سنگی تهران ج ۱ ص ۹۲).