darab - داراب

darab - داراب maddesi sözlük listesi
داراب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِ) رَب آب است که پرورنده و
رب النوع خوانند. (برهان).
|| کرّوفرّ و شأن و شوکت و
خودنمائی. (برهان). و به این معنی مصحف
«دارات» است. (حاشیهٔ برهان). رجوع به
دارای گونه و دارای شود.
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) دارای اکبر. (برهان). رجوع به
دارا و داریوش شود. || داراب نام
دخترزادهٔ مهین بهمن هم هست. (برهان). پسر
بهمن از همای. رجوع به شاهنامهٔ فردوسی
پادشاهی داراب شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) (دستور...) نام یکی از
پارسیان هند است که آنکتیل دوپرون برای
آموختن اوستا و فرهنگ ایران باستان از سال
۱۷۵۸ تا ۱۷۶۱ در حقیقت شاگرد او بوده
است. (فرهنگ ایران باستان پورداود
ص ۲۰-۲۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) دستور داراب پالن. دستور
پارسی که در شهر نوسازی از بلاد هند
میزیسته. وی در جزو کتاب خود موسوم
بفرضیّات، نامهٔ اعمال مخصوصی، که باید در
هر یک از سی روز ماه انجام داد برشتهٔ نظم
کشیده. این منظومه و منظومهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) داراب پسر ارفحشد یکی از
حکام جزء در سیستان و بقول نویسندهٔ مجمل
التواریخ و القصص یکی از پادشاهان عجم
بوده است. رجوع به مجمل التواریخ و
القصص بتصحیح مرحوم بهار ص ۵۲۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) نام یکی از بخشهای چهارگانه
شهرستان فسا و در جنوب خاوری شهرستان
واقع [ است ] . حدود آن بقرار زیر است: از
شمال بخش نیریز. از جنوب بخش مرکزی
لار. از خاور بخش حاجی آباد شهرستان
بندرعباس. از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) قصبهٔ مرکزی بخش داراب
شهرستان فسا و یکی از شهرهای قدیمی
فارس و نام اولی آن دارابجرد بوده و
خرابه های آن در جنوب غربی داراب موجود
و بقلعهٔ دهیار معروف است و از لحاظ سبک
ساختمان و استحکام بنا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) دهی از دهستان سرولایت
بخش سرولایت شهرستان نیشابور ۲۷
هزارگزی باختر چگنهٔ بالا. کوهستانی. معتدل
و دارای ۱۰۴۳ تن سکنه. آب مشروب از
قنات. محصول عمده آنجا غلات. شغل اهالی
زراعت، کرباس بافی. راه آن اتومبیل رو. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) دهی از دهستان ابرغان بخش
مرکزی شهرستان سراب ۲۸هزارگزی راه
شوسهٔ سراب به تبریز. جلگه. معتدل. سکنهٔ
آن ۱۴۰۵ تن است. آب از نهر و چاه. محصول
آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت،
گله داری. راه مالرو. (از فرهنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) نام یکی از شهرهای کهن چین
که در کنار اقیانوس آرام بوده است. رجوع به
نخبةالدهر دمشقی ص ۱۶۸ شود.

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.