ruyu - ریوع
ruyu - ریوع maddesi sözlük listesi
ریوع Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ ] (ع مص) ریع. ریعان. ریاع. (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد): بعضی به گیاه
و کشت سد رمق می کردند تا از روع و ریوع
اطماع به انقطاع رسید. (ترجمهٔ تاریخ یمینی
ص ۲۹۶).
...
الاطباء) (از اقرب الموارد): بعضی به گیاه
و کشت سد رمق می کردند تا از روع و ریوع
اطماع به انقطاع رسید. (ترجمهٔ تاریخ یمینی
ص ۲۹۶).
...