reyh - ریه
reyh - ریه maddesi sözlük listesi
ریه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَیْ هْ ] (ع مص) ناپدید شدن سراب.
(ناظم الاطباء) (آنندراج). نمودن و ناپدید
شدن: راه السراب. (منتهی الارب). || آمدن
و رفتن مرد. (از اقرب الموارد) (از معجم
البلدان).
(ناظم الاطباء) (آنندراج). نمودن و ناپدید
شدن: راه السراب. (منتهی الارب). || آمدن
و رفتن مرد. (از اقرب الموارد) (از معجم
البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) خاک شور. (برهان) (ناظم الاطباء)
(آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری).
|| شوره. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج).
|| (اِمص) افتادگی و بیچارگی. (ناظم
الاطباء) (برهان) (فرهنگ جهانگیری).
(آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری).
|| شوره. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج).
|| (اِمص) افتادگی و بیچارگی. (ناظم
الاطباء) (برهان) (فرهنگ جهانگیری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ / یِ ] (از ع، اِ) ریة. رئة. شش. (از
آنندراج) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات)
(دهار). عضوی است غیرحساس. (از قانون
ابن سینا چ تهران ص ۷۲). شش. سحر. ریتین،
تثنیهٔ آن است. جگر سفید. سل. (یادداشت
مؤلف). به پارسی ...
آنندراج) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات)
(دهار). عضوی است غیرحساس. (از قانون
ابن سینا چ تهران ص ۷۲). شش. سحر. ریتین،
تثنیهٔ آن است. جگر سفید. سل. (یادداشت
مؤلف). به پارسی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ یِ ] (اِخ) دهی از بخش شهریار
شهرستان تهران. دارای ۱۸۶ تن سکنه. آب
آن از قنات و محصول عمدهٔ آنجا غلات و
صیفی و انگور و راه آن ماشین رو است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
شهرستان تهران. دارای ۱۸۶ تن سکنه. آب
آن از قنات و محصول عمدهٔ آنجا غلات و
صیفی و انگور و راه آن ماشین رو است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).