jend - ژند
jend - ژند maddesi sözlük listesi
ژند Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ژَ ] (ص، اِ) پاره. کهنه. (برهان). جامهٔ
مندرس. خرقه. (برهان). ژنده. دلق. مطلق
کهنه و پاره. رکو. فلرز. (فرهنگ رشیدی).
- ژندژند؛ پاره پاره :
از بهر من نوند همی سوخت روزگار
اکنون مرا بر ...
مندرس. خرقه. (برهان). ژنده. دلق. مطلق
کهنه و پاره. رکو. فلرز. (فرهنگ رشیدی).
- ژندژند؛ پاره پاره :
از بهر من نوند همی سوخت روزگار
اکنون مرا بر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ژَ ] (اِخ) مخفف ژنده رزم :
به شایسته کاری برون رفت ژند
گوی دید برسان سرو بلند.فردوسی.
ز فتراک زین برگشایم کمند
بخواهم از ایرانیان کین ژند.فردوسی.
به شایسته کاری برون رفت ژند
گوی دید برسان سرو بلند.فردوسی.
ز فتراک زین برگشایم کمند
بخواهم از ایرانیان کین ژند.فردوسی.