şadih - شادخ
şadih - شادخ maddesi sözlük listesi
شادخ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (ع ص) ریزهٔ نازک و تر و تازه.
|| کودک و جوان. (منتهی الارب). غلام
شادخ؛ شاب. (اقرب الموارد).
- امر شادخ؛ کار ناراست و مایل از توسط
و اعتدال. (منتهی ...
|| کودک و جوان. (منتهی الارب). غلام
شادخ؛ شاب. (اقرب الموارد).
- امر شادخ؛ کار ناراست و مایل از توسط
و اعتدال. (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دِ ] (اِخ) قریه ای است در چهار
فرسخی بلخ و نسبت به آن شادیاخی است.
(از انساب سمعانی). در فارسی نسبت به آن
شادخی آمده است. رجوع به شادخی
شود:
ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ را
چو شاه ...
فرسخی بلخ و نسبت به آن شادیاخی است.
(از انساب سمعانی). در فارسی نسبت به آن
شادخی آمده است. رجوع به شادخی
شود:
ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ را
چو شاه ...