şelf - شلف
şelf - شلف maddesi sözlük listesi
شلف Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ص، اِ) زن فاحشه و بدکار. (از
برهان) (ناظم الاطباء) (غیاث). زن بدکار و
همانا شلفیه از این مأخوذ است. (آنندراج)
(انجمن آرا). زن بدکار و فاحشه. روسپی.
(فرهنگ جهانگیری):
ریش تو در کشاکش آن گنده پیر شلف
سبلت ...
برهان) (ناظم الاطباء) (غیاث). زن بدکار و
همانا شلفیه از این مأخوذ است. (آنندراج)
(انجمن آرا). زن بدکار و فاحشه. روسپی.
(فرهنگ جهانگیری):
ریش تو در کشاکش آن گنده پیر شلف
سبلت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ لِ ] (اِخ) دهی است نزدیک تعز
که تختگاه یمن است و در آن ده مسجدی
است قدیم بنا کردهٔ نبی (ص). (منتهی الارب).
که تختگاه یمن است و در آن ده مسجدی
است قدیم بنا کردهٔ نبی (ص). (منتهی الارب).