garva - غروا
garva - غروا maddesi sözlük listesi
غروا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ رْ ] (اِ) قلم ناتراشیده. یراعه. (ناظم
الاطباء) (فرهنگ شعوری):
چنان است آنکه بی تأدیب استاد
که باشد در نوشتن کلک غروا.
ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری).
ظاهراً مصحف غرو است. رجوع به غرو شود.
الاطباء) (فرهنگ شعوری):
چنان است آنکه بی تأدیب استاد
که باشد در نوشتن کلک غروا.
ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری).
ظاهراً مصحف غرو است. رجوع به غرو شود.