ferzendi - فرزندی
ferzendi - فرزندی maddesi sözlük listesi
فرزندی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ زَ ] (حامص) فرزند بودن.
بنوت :
بدو راهبر گفت کای پادشاه
دلت شد به فرزندی او گواه.فردوسی.
- فرزندی کردن؛ انجام وظیفهٔ فرزند در
حق والدین :
فرزند کسی نمیکند فرزندی
گر طوق طلا ...
بنوت :
بدو راهبر گفت کای پادشاه
دلت شد به فرزندی او گواه.فردوسی.
- فرزندی کردن؛ انجام وظیفهٔ فرزند در
حق والدین :
فرزند کسی نمیکند فرزندی
گر طوق طلا ...