fırnas - فرناس
fırnas - فرناس maddesi sözlük listesi
فرناس Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (ص) در هندی باستان پر +
نچ ، در سنسکریت پرناچه . (از حاشیهٔ
برهان چ معین). غافل و نادان. (برهان). غافل.
نادان طبع. کم مایه. (یادداشت به خط
مؤلف):
این جهان سربه سر همه فرناس
نز جهان من یگانه ...
نچ ، در سنسکریت پرناچه . (از حاشیهٔ
برهان چ معین). غافل و نادان. (برهان). غافل.
نادان طبع. کم مایه. (یادداشت به خط
مؤلف):
این جهان سربه سر همه فرناس
نز جهان من یگانه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (ع اِ) رئیس و مهتر روستاییان.
ج، فرانسة. (منتهی الارب). مهتر دهقانان و در
ترکی او را قوجه باشی گویند. (محیط
المحیط). || شیر سطبرگردن و سخت دلیر.
(منتهی الارب).
ج، فرانسة. (منتهی الارب). مهتر دهقانان و در
ترکی او را قوجه باشی گویند. (محیط
المحیط). || شیر سطبرگردن و سخت دلیر.
(منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) پسر فرناباذ از درباریان
مورد توجه اردشیر درازدست بوده است.
رجوع به فرناباذ و نیز رجوع به ایران باستان
پیرنیا ص ۹۴۳ شود.
مورد توجه اردشیر درازدست بوده است.
رجوع به فرناباذ و نیز رجوع به ایران باستان
پیرنیا ص ۹۴۳ شود.