matmum - مطموم
matmum - مطموم maddesi sözlük listesi
مطموم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (ع ص) رجل مطموم الشعر؛
مرد بسيارموی. (منتهی الارب) (آنندراج)
(ناظم الاطباء). || مطمومالرأس؛ بريده موی
سر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع
به طموم در همين لغتنامه شود. || پر شده.
با زمين يکسان شده: و وديقهٔ تابستان
محتدم ...
مرد بسيارموی. (منتهی الارب) (آنندراج)
(ناظم الاطباء). || مطمومالرأس؛ بريده موی
سر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع
به طموم در همين لغتنامه شود. || پر شده.
با زمين يکسان شده: و وديقهٔ تابستان
محتدم ...