vir - ویر
vir - ویر maddesi sözlük listesi
ویر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) بیر. بر. از ویر؛ یعنی از حفظ کردن و
به خاطر نگاه داشتن. (برهان). || حفظ.
حافظه. (یادداشت مرحوم دهخدا):
بپرسید نامش ز فرخ هجیر
بگفتا که نامش ندارم به ویر.فردوسی.
چه افتاد ای عزیزان مر شما را
که شد ...
به خاطر نگاه داشتن. (برهان). || حفظ.
حافظه. (یادداشت مرحوم دهخدا):
بپرسید نامش ز فرخ هجیر
بگفتا که نامش ندارم به ویر.فردوسی.
چه افتاد ای عزیزان مر شما را
که شد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام دهی است از مضافات اردبیل.
(برهان). در رشیدی آمده: دهی است از
مضافات اصفهان. غزالی گوید:
دل ز من بردند و دارندش به دام زلف بند
لاله رخساران ویر و سروقدان هرند
و همین صحیح است. یاقوت گوید: ویر به
کسر ...
(برهان). در رشیدی آمده: دهی است از
مضافات اصفهان. غزالی گوید:
دل ز من بردند و دارندش به دام زلف بند
لاله رخساران ویر و سروقدان هرند
و همین صحیح است. یاقوت گوید: ویر به
کسر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ویَ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان
سلطانیهٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
سلطانیهٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).