Seron - سرون
Seron - سرون maddesi sözlük listesi
سرون Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ / سُ ] (اِ) شاخ هر حیوان.
(غیاث). شاخ است اعم از شاخ گاو و
گوسپند و امثال آن. (برهان). مرادف سُرو.
(رشیدی):
سرون سر گاومیشی براست
همی این بر آن برزدی چونکه خواست.
فردوسی.
به نوک تیر فروافکند ز کرگ سرون ...
(غیاث). شاخ است اعم از شاخ گاو و
گوسپند و امثال آن. (برهان). مرادف سُرو.
(رشیدی):
سرون سر گاومیشی براست
همی این بر آن برزدی چونکه خواست.
فردوسی.
به نوک تیر فروافکند ز کرگ سرون ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ ] (اِ) سرین است که نشستنگاه
مردمان و کفل چهارپایان باشد. (برهان).
سرین. (رشیدی). سرین و کفل. (غیاث):
کفلش با سلاح بشکفتم
گرچه برتابد آن میان و سرون.شهید بلخی.
نباید زدن تیر جز بر سرون
که از سینه پیکانش ...
مردمان و کفل چهارپایان باشد. (برهان).
سرین. (رشیدی). سرین و کفل. (غیاث):
کفلش با سلاح بشکفتم
گرچه برتابد آن میان و سرون.شهید بلخی.
نباید زدن تیر جز بر سرون
که از سینه پیکانش ...