sincan - سنجان
sincan - سنجان maddesi sözlük listesi
سنجان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (نف، ق) صفت بیان حالت از
مصدر سنجیدن. در حال سنجیدن. رجوع به
سنجیدن شود.
مصدر سنجیدن. در حال سنجیدن. رجوع به
سنجیدن شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) شهری کوچک در
گجرات هندوستان. زردشتیان ایران پس از
حملهٔ عرب از ایران مهاجرت کردند و در آنجا
رحل اقامت افکندند. نام این شهر یادآور
«سنجان» ایران است. (فرهنگ فارسی
معین).
گجرات هندوستان. زردشتیان ایران پس از
حملهٔ عرب از ایران مهاجرت کردند و در آنجا
رحل اقامت افکندند. نام این شهر یادآور
«سنجان» ایران است. (فرهنگ فارسی
معین).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) شیخ خواجه سنجان
بچند نام موسوم است. شاه سنجان، سلطان
سنجان و شیخ سنجان. شیخ صاحب وقت بود
و در خاندان ایشان همیشه یکی صاحب
سجاده است. (تاریخ گزیده ص ۷۹۳). رجوع
به شاه سنجان شود.
بچند نام موسوم است. شاه سنجان، سلطان
سنجان و شیخ سنجان. شیخ صاحب وقت بود
و در خاندان ایشان همیشه یکی صاحب
سجاده است. (تاریخ گزیده ص ۷۹۳). رجوع
به شاه سنجان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) معرب سنگان. قصبهٔ
مرکزی بخش رشخوار شهرستان
تربت حیدریه. جمعیت آن ۸۵۰ تن است.
(فرهنگ فارسی معین). قصبه ای است
بخراسان. (منتهی الارب). قصبهٔ خواف است
و از آنجاست ابوالحسن علی بن القاسم
السنجانی : طوس ...
مرکزی بخش رشخوار شهرستان
تربت حیدریه. جمعیت آن ۸۵۰ تن است.
(فرهنگ فارسی معین). قصبه ای است
بخراسان. (منتهی الارب). قصبهٔ خواف است
و از آنجاست ابوالحسن علی بن القاسم
السنجانی : طوس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) معرب سنگان. قریه ای
بود بر دروازهٔ شهر مرو که آنرا «ورسنگان»
میگفتند. (فرهنگ فارسی معین). قریه ای
است نزدیک دروازهٔ شهر مرو و یکی از
دروازه های این شهر به این نام موسوم است.
(معجم البلدان):
چون ...
بود بر دروازهٔ شهر مرو که آنرا «ورسنگان»
میگفتند. (فرهنگ فارسی معین). قریه ای
است نزدیک دروازهٔ شهر مرو و یکی از
دروازه های این شهر به این نام موسوم است.
(معجم البلدان):
چون ...