Sîrî - سیری
Sîrî - سیری maddesi sözlük listesi
سیری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حامص) عدم رغبت به طعام و
شراب، ضد گرسنگی و ضد تشنگی. پری و
سرشاری. (ناظم الاطباء). مقابل گرسنگی.
شبع :
ولیکن از سر سیری بود اگر قومی
بتره بازفروشند من و سلوی را.
ظهیرالدین فاریابی.
ایزدتعالی گندم غذای [ آدم ] کرد هرچند ...
شراب، ضد گرسنگی و ضد تشنگی. پری و
سرشاری. (ناظم الاطباء). مقابل گرسنگی.
شبع :
ولیکن از سر سیری بود اگر قومی
بتره بازفروشند من و سلوی را.
ظهیرالدین فاریابی.
ایزدتعالی گندم غذای [ آدم ] کرد هرچند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ / سِ ] (ص نسبی) سیرکننده. به
مجاز، نظارگی. (آنندراج) (بهار عجم):
تا سحر سیری مهتاب جمالش بودم
جامهٔ صبر کتان بود نمی دانستم.
محمدسعید اشرف (از آنندراج).
مجاز، نظارگی. (آنندراج) (بهار عجم):
تا سحر سیری مهتاب جمالش بودم
جامهٔ صبر کتان بود نمی دانستم.
محمدسعید اشرف (از آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) جرفادقانی. مردی
خوش طبع و در مراتب نظم قدرتی تمام داشته
و در خدمت امام قلیخان حاکم فارس بسر
میبرد و در هزالی اشعار نیکو دارد:
لب بر لب معشوقه نه و سینه به سینه
کز کام ...
خوش طبع و در مراتب نظم قدرتی تمام داشته
و در خدمت امام قلیخان حاکم فارس بسر
میبرد و در هزالی اشعار نیکو دارد:
لب بر لب معشوقه نه و سینه به سینه
کز کام ...