şapur - شاپور
şapur - شاپور maddesi sözlük listesi
شاپور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ مرکب) پسر شاه. مرکب از شاه و
پور. در پهلوی شاه پوهر. (حاشیهٔ برهان
قاطع چ معین). رجوع به شاهپور شود.
پور. در پهلوی شاه پوهر. (حاشیهٔ برهان
قاطع چ معین). رجوع به شاهپور شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام مصوری که واسطه بود میان
شیرین و خسرو. (برهان قاطع):
ندیمی خاص بودش نام شاپور
جهان گشته ز مغرب تا لهاور
ز نقاشی به مانی مژده داده
بر سامی در اقلیدس گشاده
قلمزن چابکی صورتگری چست
که بی ...
شیرین و خسرو. (برهان قاطع):
ندیمی خاص بودش نام شاپور
جهان گشته ز مغرب تا لهاور
ز نقاشی به مانی مژده داده
بر سامی در اقلیدس گشاده
قلمزن چابکی صورتگری چست
که بی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (در داستانها) نام یکی از اعیان
مملکت فریدون. (ناظم الاطباء): نیشابور
از ناحیت ابر شهر است به خراسان. و آن را بنا
شاپور سپهبد کرده ست بگاه افریدون و در آن
خلاف است، توان بود که زیادتِ عمارت
کرده. ...
مملکت فریدون. (ناظم الاطباء): نیشابور
از ناحیت ابر شهر است به خراسان. و آن را بنا
شاپور سپهبد کرده ست بگاه افریدون و در آن
خلاف است، توان بود که زیادتِ عمارت
کرده. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) پهلوان ایرانی زمان کیکاوس و
کیخسرو. (فهرست ولف):
چو بهرام و چون زنگهٔ شاوران
چو گیو و چو شاپور و گندآوران.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۳ ص ۶۰۸).
چو طوس و چو گودرز و گیو دلیر
چو شاپور و فرهاد و ...
کیخسرو. (فهرست ولف):
چو بهرام و چون زنگهٔ شاوران
چو گیو و چو شاپور و گندآوران.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۳ ص ۶۰۸).
چو طوس و چو گودرز و گیو دلیر
چو شاپور و فرهاد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) پهلوان ایرانی زمان خسرو
پرویز. (فهرست ولف):
چو گردوی و شاپور و چون اندیان
سپهدار ارمینیه رادمان.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۹ ص ۲۶۸۲).
چو خراد برزین و گستهم شیر
چو شاپور و چون اندیان دلیر
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۹
ص ...
پرویز. (فهرست ولف):
چو گردوی و شاپور و چون اندیان
سپهدار ارمینیه رادمان.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۹ ص ۲۶۸۲).
چو خراد برزین و گستهم شیر
چو شاپور و چون اندیان دلیر
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۹
ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام پدر یزدانداد یکی از مؤلفان
مستقیم شاهنامهٔ منثور. رجوع به یزدانداد و
مزدیسنا تألیف دکتر معین چ ۱ ص ۳۸۶ شود.
مستقیم شاهنامهٔ منثور. رجوع به یزدانداد و
مزدیسنا تألیف دکتر معین چ ۱ ص ۳۸۶ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) موبد زمان پادشاهی
انوشیروان. (فهرست ولف):
سر موبدان و ردان اردشیر
چو شاپور و چون یزدگرد دبیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۸ ص ۲۳۹۱).
ابا موبد موبدان اردشیر
چو شاپور و چون یزدگرد دبیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۸
ص ۲۴۱۶).
انوشیروان. (فهرست ولف):
سر موبدان و ردان اردشیر
چو شاپور و چون یزدگرد دبیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۸ ص ۲۳۹۱).
ابا موبد موبدان اردشیر
چو شاپور و چون یزدگرد دبیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۸
ص ۲۴۱۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) رازی. یکی از دو تن
مقتدرترین نجبای ایران در زمان پادشاهی
پیروز یزدگرد ساسانی. ایران سپاهبد و
سپاهبد سواد در زمان پادشاهی قباد پسر
پیروز. (فهرست ولف): در زمان پیروز
مقتدرترین نجبای ایران دو تن بودند، یکی
زرمهر یا سوخرا از ...
مقتدرترین نجبای ایران در زمان پادشاهی
پیروز یزدگرد ساسانی. ایران سپاهبد و
سپاهبد سواد در زمان پادشاهی قباد پسر
پیروز. (فهرست ولف): در زمان پیروز
مقتدرترین نجبای ایران دو تن بودند، یکی
زرمهر یا سوخرا از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (زردشتی) نام یکی از
زردشتیان که در دیوان کاتبی نیشابوری
شاعر قرن نهم از او نام برده شده. رجوع به از
سعدی تا جامی ص ۵۵۰ و فهرست اعلام آن
کتاب ...
زردشتیان که در دیوان کاتبی نیشابوری
شاعر قرن نهم از او نام برده شده. رجوع به از
سعدی تا جامی ص ۵۵۰ و فهرست اعلام آن
کتاب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (کشیش) نام کشیشی در زمان
پادشاهی یزدگرد اول ساسانی. وی یکی از
نجبا را که موسوم به آذرفرنبغ بود بدین
عیسوی درآورد تا از مرضی که داشت شفا
یابد. آذرفرنبغ آن کشیش را دعوت کرد که
بقریهٔ او آمده کلیسائی ...
پادشاهی یزدگرد اول ساسانی. وی یکی از
نجبا را که موسوم به آذرفرنبغ بود بدین
عیسوی درآورد تا از مرضی که داشت شفا
یابد. آذرفرنبغ آن کشیش را دعوت کرد که
بقریهٔ او آمده کلیسائی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) آقا... از اکابر طهران من اعمال
ری است و همشیرزادهٔ ملا امیدی. و
جعفرخان که در هند کمال اعتبار داشت
همشیره زادهٔ آقا شاپور است. در فن قصیده
کمال دست دارد. بعنوان تجارت به هندوستان
رفته اسبابی بهمرسانیده به ...
ری است و همشیرزادهٔ ملا امیدی. و
جعفرخان که در هند کمال اعتبار داشت
همشیره زادهٔ آقا شاپور است. در فن قصیده
کمال دست دارد. بعنوان تجارت به هندوستان
رفته اسبابی بهمرسانیده به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) مولانا... از شعرای صاحب
دیوان کاشان است. این مطلع از اوست :
طریق ماهرخان غیر بیوفائی نیست
خوشا کسی که به این قومش آشنائی نیست
(تحفهٔ سامی چ وحید دستگردی
ص ۱۵۵).
دیوان کاشان است. این مطلع از اوست :
طریق ماهرخان غیر بیوفائی نیست
خوشا کسی که به این قومش آشنائی نیست
(تحفهٔ سامی چ وحید دستگردی
ص ۱۵۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (برج...) عسکر مکرم است که
در قرن چهارم شهری بود بر دو جانب نهر
مسرقان و جانب غربی آن بزرگتر بود و
بوسیلهٔ دو جسر بزرگ که از قایقهای بهم بسته
تعبیه شده بود بجانب دیگر اتصال داشت. شهر
دارای بازاری ...
در قرن چهارم شهری بود بر دو جانب نهر
مسرقان و جانب غربی آن بزرگتر بود و
بوسیلهٔ دو جسر بزرگ که از قایقهای بهم بسته
تعبیه شده بود بجانب دیگر اتصال داشت. شهر
دارای بازاری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شهر... نام یکی از دهستانهای
چهارگانهٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون
است. حدود و مشخصات آن به قرار زیر
است: از شمال ارتفاعات چنار شاهیجان و
سلبیز و نودان، از جنوب کوه کمارج و
دهستان حومه، از خاور ارتفاعات دوان، از
باختر ارتفاعات ...
چهارگانهٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون
است. حدود و مشخصات آن به قرار زیر
است: از شمال ارتفاعات چنار شاهیجان و
سلبیز و نودان، از جنوب کوه کمارج و
دهستان حومه، از خاور ارتفاعات دوان، از
باختر ارتفاعات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نهر... نام نهری در ولایات
غندیجان فارس. (نزهة القلوب، مقالهٔ سوم
ص ۲۲۵). از وسط دهستان شاپور میگذرد.
رجوع به فرهنگ جغرافیایی ج ۷ و شاپور
(شهر) شود.
غندیجان فارس. (نزهة القلوب، مقالهٔ سوم
ص ۲۲۵). از وسط دهستان شاپور میگذرد.
رجوع به فرهنگ جغرافیایی ج ۷ و شاپور
(شهر) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن ادران بن اشک. در مجمل
التواریخ و القصص (ص ۳۲) از پادشاهان
سلسلهٔ اشکانی شمرده شده که با واقعیت
تاریخی وفق نمیدهد. در جای دیگر همین
کتاب (ص ۵۸) از او بنام شاپوربن اشک یاد
گشته و پادشاهی ...
التواریخ و القصص (ص ۳۲) از پادشاهان
سلسلهٔ اشکانی شمرده شده که با واقعیت
تاریخی وفق نمیدهد. در جای دیگر همین
کتاب (ص ۵۸) از او بنام شاپوربن اشک یاد
گشته و پادشاهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن اردشیر. نام دومین پادشاه
سلسلهٔ ساسانی. معروف به شاپور اول است.
داستان تولد او از دختر اردوان آخرین پادشاه
سلسلهٔ اشکانی در شاهنامه و کتب تاریخ
آمده است. حمداللََّه مستوفی این داستان را
چنین روایت کرده است: (اردشیر) دختر
(اردوان) ...
سلسلهٔ ساسانی. معروف به شاپور اول است.
داستان تولد او از دختر اردوان آخرین پادشاه
سلسلهٔ اشکانی در شاهنامه و کتب تاریخ
آمده است. حمداللََّه مستوفی این داستان را
چنین روایت کرده است: (اردشیر) دختر
(اردوان) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن اشک. «شاپوربن اشک، از
جمله اشکانیان وی بوده است که بسیج غزو
کرد و او پسر اذران بن اشغان بود، و در عهد
[ او ] عیسی علیه السلام ظاهر شد و پس
شاپور بروم رفت و غزا کرد و ...
جمله اشکانیان وی بوده است که بسیج غزو
کرد و او پسر اذران بن اشغان بود، و در عهد
[ او ] عیسی علیه السلام ظاهر شد و پس
شاپور بروم رفت و غزا کرد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن بابک. نام پسر بابک و برادر
اردشیر و نوهٔ ساسان که چون بابک از قصد
پسر خود اردشیر که مایل بود پادشاه سرتاسر
ایالت پارس شود هراسان گشت، نامه بحضور
شاهنشاه اردوان (ارتبان پنجم). نوشت و
رخصت طلبید که تاج گوچیهر (از ...
اردشیر و نوهٔ ساسان که چون بابک از قصد
پسر خود اردشیر که مایل بود پادشاه سرتاسر
ایالت پارس شود هراسان گشت، نامه بحضور
شاهنشاه اردوان (ارتبان پنجم). نوشت و
رخصت طلبید که تاج گوچیهر (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن بهرام. در زمان قباد اول
(نهایة ص ۲۲۶) دارای مقام ایران سپاهبذ
بوده است. (ایران در زمان ساسانیان ص
۱۵۱). و رجوع به شاپور (رازی) شود.
(نهایة ص ۲۲۶) دارای مقام ایران سپاهبذ
بوده است. (ایران در زمان ساسانیان ص
۱۵۱). و رجوع به شاپور (رازی) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن شاپور. پسر شاپور
ذوالاکتاف. برادرزاده و جانشین اردشیر دوم.
مدت پادشاهی او پنج سال بود. «بعضی
راویان چهار ماه زیادت گویند، و بهری
پنجسال و پنجاه روز گفته اند.» (مجمل
التواریخ و القصص ص ۶۸). شاپور الجنود
لقب داشت. (حبیب ...
ذوالاکتاف. برادرزاده و جانشین اردشیر دوم.
مدت پادشاهی او پنج سال بود. «بعضی
راویان چهار ماه زیادت گویند، و بهری
پنجسال و پنجاه روز گفته اند.» (مجمل
التواریخ و القصص ص ۶۸). شاپور الجنود
لقب داشت. (حبیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن شهریاربن قارن بن شروین.
از آل باوند، شاخهٔ کیوسیه است که از سال ۴۵
تا ۳۹۷ هـ . ق. در مازندران فرمانروایی
داشتند. مدت پادشاهیش کوتاه بود.
(مازندران و استرآباد، ترجمهٔ وحید
مازندرانی ص ۱۸۰). در تاریخ طبرستان
آمده است: «اسفهبد ...
از آل باوند، شاخهٔ کیوسیه است که از سال ۴۵
تا ۳۹۷ هـ . ق. در مازندران فرمانروایی
داشتند. مدت پادشاهیش کوتاه بود.
(مازندران و استرآباد، ترجمهٔ وحید
مازندرانی ص ۱۸۰). در تاریخ طبرستان
آمده است: «اسفهبد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن کیوس بن قباد، برادر زادهٔ
کسری انوشیروان دوم از آل کیوس که در
مازندران فرمانروایی داشتند. (تاریخ
طبرستان چ عباس اقبال ج ۱ ص ۱۴۷).
کیوس پس از شکستن خاقان ترکستان از
برادر کهتر خود خواستار گشت که تخت و
تاجوری و ...
کسری انوشیروان دوم از آل کیوس که در
مازندران فرمانروایی داشتند. (تاریخ
طبرستان چ عباس اقبال ج ۱ ص ۱۴۷).
کیوس پس از شکستن خاقان ترکستان از
برادر کهتر خود خواستار گشت که تخت و
تاجوری و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن المرزبان. از سرداران
آل بطیحه، در ماه صفر سال ۴۱۲ هـ . ق.
صدقةبن فارس وی را با فوجی بدفع ابوالهیجا
محمدبن عمران بن شاهین مأمور ساخت و
شاپور مظفر و منصور گشته ابوالهیجا اسیر
گردید. لاجرم مردم بطیحه بعد از ...
آل بطیحه، در ماه صفر سال ۴۱۲ هـ . ق.
صدقةبن فارس وی را با فوجی بدفع ابوالهیجا
محمدبن عمران بن شاهین مأمور ساخت و
شاپور مظفر و منصور گشته ابوالهیجا اسیر
گردید. لاجرم مردم بطیحه بعد از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن یزدجرد الاثیم. رجوع به
شاپوربن یزد گرد و فارسنامهٔ ابن البلخی چ
لیسترنج و نیکلسون ص ۲۵ شود.
شاپوربن یزد گرد و فارسنامهٔ ابن البلخی چ
لیسترنج و نیکلسون ص ۲۵ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن یزدگرد. نام پسر یزدگرد
اول، برادر نرسی و بهرام پنجم (بهرام گور).
وی را پدرش یزدگرد بپادشاهی قسمتی از
ارمنستان که به ایران تعلق یافته بود، نصب
کرد. (ایران در زمان ساسانیان ص ۲۹۷).
اول، برادر نرسی و بهرام پنجم (بهرام گور).
وی را پدرش یزدگرد بپادشاهی قسمتی از
ارمنستان که به ایران تعلق یافته بود، نصب
کرد. (ایران در زمان ساسانیان ص ۲۹۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) الجنود. شاپوربن اردشیر. پسر
اردشیربن بابک و ولی عهد او بود و او را
شاپورالجنود گفتندی از آنچ لشکردار بود و
شاپور ذوالا کتاف بعد از وی بوده ست، و مانی
زندیق در روزگار او پدید آمد و فتنه پدید
آورد و ...
اردشیربن بابک و ولی عهد او بود و او را
شاپورالجنود گفتندی از آنچ لشکردار بود و
شاپور ذوالا کتاف بعد از وی بوده ست، و مانی
زندیق در روزگار او پدید آمد و فتنه پدید
آورد و ...