Şebib - شبیب
Şebib - شبیب maddesi sözlük listesi
شبیب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ع مص) نشاط کردن. نشاط
کردن اسب و آن برداشتن هر دو دست باشد.
(آنندراج) (منتهی الارب). برسکیزیدن اسب.
(تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
کردن اسب و آن برداشتن هر دو دست باشد.
(آنندراج) (منتهی الارب). برسکیزیدن اسب.
(تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن اهود. بطنی است از
بهراء از قحطانیه و از قبیلهٔ شبیب بن اهودبن
بهراء می باشند. (از معجم قبائل العرب ج ۲
ص ۵۸۰).
بهراء از قحطانیه و از قبیلهٔ شبیب بن اهودبن
بهراء می باشند. (از معجم قبائل العرب ج ۲
ص ۵۸۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن بجرة الاشجعی. از
خوارج کوفه که در قتل علی (ع) شریک ابن
ملجم بود. اول شبیب شمشیری به علی زد و
ضربت دیگر را ابن ملجم به فرق علی وارد
نمود. بیشتر مورخان برآنند که شبیب ...
خوارج کوفه که در قتل علی (ع) شریک ابن
ملجم بود. اول شبیب شمشیری به علی زد و
ضربت دیگر را ابن ملجم به فرق علی وارد
نمود. بیشتر مورخان برآنند که شبیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن حمدان کحال،
ابوعبدالرحمن، طبیب و شاعر مقیم قاهره بود.
و دیوان شعر دارد و در سال ۶۲۵ هـ . ق. به دنیا
آمد و در ۶۵۷ هـ . ق. درگذشت. (از اعلام
زرکلی ج ۳ ص ۲۲۸).
ابوعبدالرحمن، طبیب و شاعر مقیم قاهره بود.
و دیوان شعر دارد و در سال ۶۲۵ هـ . ق. به دنیا
آمد و در ۶۵۷ هـ . ق. درگذشت. (از اعلام
زرکلی ج ۳ ص ۲۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن شیبةبن عبداللََّه
التمیمی منقری اهتمی ملقب به ابومعمر، از
ندیمان خلفای بنی امیه و از دهاة بوده و چون
فصاحت بیان داشت او را خطیب خواندندی.
در سال ۱۷۰ هـ . ق. درگذشت. (از اعلام
زرکلی ...
التمیمی منقری اهتمی ملقب به ابومعمر، از
ندیمان خلفای بنی امیه و از دهاة بوده و چون
فصاحت بیان داشت او را خطیب خواندندی.
در سال ۱۷۰ هـ . ق. درگذشت. (از اعلام
زرکلی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن عمروبن عدی بن
حارثةبن عمرو مزیقیاء. جدی است جاهلی
فرزندانش از بطن مزیقیاء از ازد از
قحطانیةاند. (از اعلام زرکلی ج ۳ ص ۲۲۹).
حارثةبن عمرو مزیقیاء. جدی است جاهلی
فرزندانش از بطن مزیقیاء از ازد از
قحطانیةاند. (از اعلام زرکلی ج ۳ ص ۲۲۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن وثاب نمیری. امیر و
والی رقة و سروج و حران بود. نخست برای
المستنصر علوی خطبه میخواند و سپس برای
القائم عباسی (۴۳۰ هـ . ق.). مردی شجاع و
کریم و اصیل بود و در سال ...
والی رقة و سروج و حران بود. نخست برای
المستنصر علوی خطبه میخواند و سپس برای
القائم عباسی (۴۳۰ هـ . ق.). مردی شجاع و
کریم و اصیل بود و در سال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن یزیدبن نعیم بن قیس
شیبانی. ملقب به ابوالضحاک. از دلاوران
معروف و رهبران قیام علیه بنی امیه بوده
است. جاحظ در وصف وی نویسد: در جنگ
مردی دلیر بود و به اتفاق صالح بن ...
شیبانی. ملقب به ابوالضحاک. از دلاوران
معروف و رهبران قیام علیه بنی امیه بوده
است. جاحظ در وصف وی نویسد: در جنگ
مردی دلیر بود و به اتفاق صالح بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) امین بن عمر دمشقی
حنفی در دمشق نشو ونما یافت و در
۵۵سالگی، در سال ۱۳۲۲ هـ . ق. درگذشت از
آثار اوست: شرح البردة. قصةالمولد، شرح
علی الادعیة المأثوره. (از معجم المؤلفین ج ۳
ص ۱۰).
حنفی در دمشق نشو ونما یافت و در
۵۵سالگی، در سال ۱۳۲۲ هـ . ق. درگذشت از
آثار اوست: شرح البردة. قصةالمولد، شرح
علی الادعیة المأثوره. (از معجم المؤلفین ج ۳
ص ۱۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) الحبطی بن سعید التمیمی
از رجال حدیث و کتابی در فن روایت حدیث
دارد. از مردم بصره و برای تجارت به مصر
سفر میکرده است و به سال ۱۸۶ هـ . ق. در
بصره درگذشته است. (از ...
از رجال حدیث و کتابی در فن روایت حدیث
دارد. از مردم بصره و برای تجارت به مصر
سفر میکرده است و به سال ۱۸۶ هـ . ق. در
بصره درگذشته است. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) الکندی بن السکون بن
اشرس بن کندة. جدی است جاهلی از قحطان
و فرزندان وی در مصر و شام و اندلس پراکنده
شدند. از جملهٔ آنها «تجیبیون» می باشند
منسوب به مادرشان تجیب دختر ثوبان. (از
اعلام ...
اشرس بن کندة. جدی است جاهلی از قحطان
و فرزندان وی در مصر و شام و اندلس پراکنده
شدند. از جملهٔ آنها «تجیبیون» می باشند
منسوب به مادرشان تجیب دختر ثوبان. (از
اعلام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) بطنی است از قبیلهٔ آل
مرة که منازل ایشان از راه جنوبی به احساء و
ریاض تا اطراف خَرج و عقیر تا واحهٔ جافورا
و جبرین تا اواسط ربع الخالی امتداد دارد و به
دو شاخه تقسیم ...
مرة که منازل ایشان از راه جنوبی به احساء و
ریاض تا اطراف خَرج و عقیر تا واحهٔ جافورا
و جبرین تا اواسط ربع الخالی امتداد دارد و به
دو شاخه تقسیم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) شاخه ای است از
جعیلات از کرفة از اثیج از هلال بن عامر از
عدنانیة و در افریقای شمالی میزیسته اند. (از
معجم قبائل العرب ج ۲ ص ۵۸۰).
جعیلات از کرفة از اثیج از هلال بن عامر از
عدنانیة و در افریقای شمالی میزیسته اند. (از
معجم قبائل العرب ج ۲ ص ۵۸۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) بطنی است بزرگ از
قضاعة از قحطانیة. (از معجم قبائل العرب ج ۲
ص ۵۸۰).
قضاعة از قحطانیة. (از معجم قبائل العرب ج ۲
ص ۵۸۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) بطنی است از آل عبدعون
از قبیلهٔ قراغول از شمر طوقة. (از معجم
قبائل العرب ج ۲ ص ۵۸۰).
از قبیلهٔ قراغول از شمر طوقة. (از معجم
قبائل العرب ج ۲ ص ۵۸۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) بطنی است از زهیر از
جُذام از قحطانیة که با قبیلهٔ زهیر در دقهلیه و
مرتاحیهٔ مصر سکونت داشتند. (از معجم
قبائل العرب ج ۲ ص ۵۷۹).
جُذام از قحطانیة که با قبیلهٔ زهیر در دقهلیه و
مرتاحیهٔ مصر سکونت داشتند. (از معجم
قبائل العرب ج ۲ ص ۵۷۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) بطنی است از خزاعة. و
محل سکونت ایشان به شام بود. (از معجم
قبائل العرب ج ۲ ص ۵۷۹).
محل سکونت ایشان به شام بود. (از معجم
قبائل العرب ج ۲ ص ۵۷۹).