şehab - شهاب
şehab - شهاب maddesi sözlük listesi
شهاب Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
شِهاب [مفرد]: ج شُهُب وشُهْبان:
1- شُعْلة ساطعة من نار "{أَوْ ءَاتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ}"| شهاب حرْب: ماضٍ، جريء مقدام- شهاب علم: متضلّع في العلم، طويل الباع فيه.
2- نجم مضيء لامع "{إلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ}- {وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا}".
3- (فك) جرم سماويّ يتكوَّن من صخر أو من عنصري الحديد والنَّيكل، يسبح في الفضاء، ويحترق عند دخوله الغلاف الجوّيّ للأرض متحوّلاً إلى رماد، وهو النّجم السّاقط (الثّاقب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِ مرکب) مخفف شاه آب است
و آن آب سرخی باشد که مرتبهٔ اول از گل
کاجیره گیرند. (برهان) (انجمن آرا). شاه آب.
(غیاث اللغات). رنگ سرخ را گویند که در
مرتبهٔ اول از گل کاژیره کشند ...
و آن آب سرخی باشد که مرتبهٔ اول از گل
کاجیره گیرند. (برهان) (انجمن آرا). شاه آب.
(غیاث اللغات). رنگ سرخ را گویند که در
مرتبهٔ اول از گل کاژیره کشند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ع اِ) شیر تنک که دو ثلث آن
آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
شیر تنک آب آمیخته. شیری باشد از گوسفند
یا گاو که با آب آمیخته باشند. (برهان).
شیرآب. (مهذب الاسماء).
آب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
شیر تنک آب آمیخته. شیری باشد از گوسفند
یا گاو که با آب آمیخته باشند. (برهان).
شیرآب. (مهذب الاسماء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (ع اِ) درخش آتش. پاره ای از
آتش. (منتهی الارب). درخش. (لغتنامهٔ
مقامات حریری). شعله کشیدن آتش.
(برهان). شعلهٔ آتش که زبانه کشد و یا هر
درخشندگی که از آتش باشد. ج، شُهُب،
شُهْبان، شِهْبان، اَشْهُب. (از اقرب الموارد).
قدما معتقد ...
آتش. (منتهی الارب). درخش. (لغتنامهٔ
مقامات حریری). شعله کشیدن آتش.
(برهان). شعلهٔ آتش که زبانه کشد و یا هر
درخشندگی که از آتش باشد. ج، شُهُب،
شُهْبان، شِهْبان، اَشْهُب. (از اقرب الموارد).
قدما معتقد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) ابن نظام. او راست:
شرحی بر معمیات حسین بن محمد شیرازی.
(از کشف الظنون).
شرحی بر معمیات حسین بن محمد شیرازی.
(از کشف الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) احمدبن حجی سعدی
مفتی شام. او راست: ذیلی بر کتاب
عبرالاعصار و خبرالامصار از سال ۵۱۸ تا
۷۴۹ هـ . ق. اتمام بقیه را به شاگردش ابی بکربن
احمدبن شهبه محول کرد. (از کشف الظنون).
مفتی شام. او راست: ذیلی بر کتاب
عبرالاعصار و خبرالامصار از سال ۵۱۸ تا
۷۴۹ هـ . ق. اتمام بقیه را به شاگردش ابی بکربن
احمدبن شهبه محول کرد. (از کشف الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) احمدبن حسین بن عتبة
حسنی. وی عمدةالطالب ابن عقبه را مختصر
کرده است. (از کشف الظنون).
حسنی. وی عمدةالطالب ابن عقبه را مختصر
کرده است. (از کشف الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) احمدبن منصور الزاهد
الحکیم معروف به الحدادی. او راست:
زلةالقاری. (از کشف الظنون).
الحکیم معروف به الحدادی. او راست:
زلةالقاری. (از کشف الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) احمدبن یوسف شیرجی
شافعی. او راست: طرازالذهب فی
احکام المذهب. وفات بسال ۱۶۲ هـ . ق. (از
کشف الظنون).
شافعی. او راست: طرازالذهب فی
احکام المذهب. وفات بسال ۱۶۲ هـ . ق. (از
کشف الظنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب بن
محمدبن علی مصری و النور السافر ص ۲۰۰
شود.
محمدبن علی مصری و النور السافر ص ۲۰۰
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) یا آل شهاب. نام چند
خاندان معروف در سوریه و لبنان است که در
تاریخ معاصر لبنان اهمیت بسیار داشته اند.
اصل ایشان از حجاز و قریشی و از آل مخزوم
از بنی مالک ملقب به شهاب از ...
خاندان معروف در سوریه و لبنان است که در
تاریخ معاصر لبنان اهمیت بسیار داشته اند.
اصل ایشان از حجاز و قریشی و از آل مخزوم
از بنی مالک ملقب به شهاب از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) (۱۲۱۷ -۱۲۷۵ هـ . ق.)
شهاب آلوسی (منسوب به آلوس جزیره ای
میان نهر فرات)، مشهور به آلوسی زادهٔ
بغدادی. از مفتیان مذهب حنفی در عراق
بشمار می رفت. آرامگاه وی در نزدیکی
مقبرهٔ ...
شهاب آلوسی (منسوب به آلوس جزیره ای
میان نهر فرات)، مشهور به آلوسی زادهٔ
بغدادی. از مفتیان مذهب حنفی در عراق
بشمار می رفت. آرامگاه وی در نزدیکی
مقبرهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ ] (اِخ) (چم...) از قرای بلوکات
مضافات بندر بوشهر است. (مرآت البلدان ج
۴ ص ۲۶۱).
مضافات بندر بوشهر است. (مرآت البلدان ج
۴ ص ۲۶۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
بخش حومهٔ شهرستان بیرجند که از ۱۹۸
آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در
حدود ۱۰۹۶۵ تن است و قرای مهم آن
عبارتند از بجد با ۱۰۸۰ تن سکنه و امیرآباد
که ۵۳۴ ...
بخش حومهٔ شهرستان بیرجند که از ۱۹۸
آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در
حدود ۱۰۹۶۵ تن است و قرای مهم آن
عبارتند از بجد با ۱۰۸۰ تن سکنه و امیرآباد
که ۵۳۴ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(شَ) (اِ.) = شاه آب : آب سرخی که در مرتبة اول از گل کاجیره گیرنده .
şehab - شهاب diğer yazımlar
Sıradaki maddeler