Pîrzen - پیرزن
Pîrzen - پیرزن maddesi sözlük listesi
پیرزن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (اِ مرکب) زن سالخورده. شیخه.
عجوزه. پیرزال. زن کهنسال. مقابل
پیرمرد:
پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من
همت خوهل پاسخ دهد پیرزن.ابوشکور.
سبک پیرزن سوی خانه [چاکر] دوید
برهنه به اندام او ...
عجوزه. پیرزال. زن کهنسال. مقابل
پیرمرد:
پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من
همت خوهل پاسخ دهد پیرزن.ابوشکور.
سبک پیرزن سوی خانه [چاکر] دوید
برهنه به اندام او ...