çubine - چوبینه
çubine - چوبینه maddesi sözlük listesi
چوبینه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (ص نسبی) از چوب.
منسوب به چوب. هر چیز که از چوب سازند.
مجموع آلات که از چوب کنند.
- چوبینه آلات؛ آنچه از چوب کنند، چون:
میز و صندلی و غیره. (یادداشت ...
منسوب به چوب. هر چیز که از چوب سازند.
مجموع آلات که از چوب کنند.
- چوبینه آلات؛ آنچه از چوب کنند، چون:
میز و صندلی و غیره. (یادداشت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) لقب بهرام سردار هرمز
ساسانی است. او را چوبین و شوبین نیز
گویند:
چو چوب دولت ما شد برآور
مه چوبینه چوبین شد به خاور.نظامی.
رجوع به چوبین و شوبین شود.
ساسانی است. او را چوبین و شوبین نیز
گویند:
چو چوب دولت ما شد برآور
مه چوبینه چوبین شد به خاور.نظامی.
رجوع به چوبین و شوبین شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
دینور بخش صحنهٔ شهرستان کرمانشاه. در
۳۶ هزارگزی شمال باختری صحنه و ۱۲
هزارگزی باختری راه شوسهٔ کرمانشاه به سقز
واقع شده است. دشت و سردسیر است. ۲۸۰
تن سکنه دارد. از رودخانهٔ شاهپورآباد
آبیاری میشود. ...
دینور بخش صحنهٔ شهرستان کرمانشاه. در
۳۶ هزارگزی شمال باختری صحنه و ۱۲
هزارگزی باختری راه شوسهٔ کرمانشاه به سقز
واقع شده است. دشت و سردسیر است. ۲۸۰
تن سکنه دارد. از رودخانهٔ شاهپورآباد
آبیاری میشود. ...