manden - ماندن
manden - ماندن maddesi sözlük listesi
ماندن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
kalmak
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (مص) توقف کردن. (ناظم
الاطباء). توقف کردن. درنگ کردن.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایرانی
باستان، من . پهلوی، ماندن . پارسی باستان
و اوستا، من (انتظار کشیدن). پهلوی،
مانیشتن، مانیشن . پازند، ماندن . ارمنی،
منام ...
الاطباء). توقف کردن. درنگ کردن.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایرانی
باستان، من . پهلوی، ماندن . پارسی باستان
و اوستا، من (انتظار کشیدن). پهلوی،
مانیشتن، مانیشن . پازند، ماندن . ارمنی،
منام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (مص) مانستن و شبیه بودن.
(ناظم الاطباء). مانیدن. شبیه بودن. شباهت
داشتن. مشابهت داشتن. همانند بودن. مانند
بودن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده ست تفنه گرد دلم.
شهید (یادداشت ایضاً).
جز به مادندر نماند این ...
(ناظم الاطباء). مانیدن. شبیه بودن. شباهت
داشتن. مشابهت داشتن. همانند بودن. مانند
بودن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده ست تفنه گرد دلم.
شهید (یادداشت ایضاً).
جز به مادندر نماند این ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(دَ) [ په . ] 1 - (مص ل .) اقامت کردن . 2 - عقب افتادن . 3 - درمانده و ناتوان
شدن . 4 - شبیه بودن ، مانند بودن . 5 - تعجب کردن . 6 - شکیبیدن ، صبر کردن . 7 -
(مص م .) سپردن ، واگذاردن . 8 - باقی گذاشتن ، به جا گذاشتن .
شدن . 4 - شبیه بودن ، مانند بودن . 5 - تعجب کردن . 6 - شکیبیدن ، صبر کردن . 7 -
(مص م .) سپردن ، واگذاردن . 8 - باقی گذاشتن ، به جا گذاشتن .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
być; istnieć; kłamać; kłamstwo; leżeć; mieć; mieszkać; miewać; odroczenie; opierać; pobyt; położyć; pozostać; pozostawać; przebywać; skłamać; wstrzymywać; zamieszkać; zatrzymać; zatrzymywać; znajdować; zostać; zostawać; żyć