raviş - روش
raviş - روش maddesi sözlük listesi
روش Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
روِشَ يَروَش، رَوَشًا، فهو أَرْوش
• روِش الشَّابُّ: خَفّ عقلُه "شابٌّ أروش".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
رَوَش [مفرد]: مصدر روِشَ.
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
روش: ثعلب عن ابن الأَعرابي: الرَّوْشُ الأَكلُ الكثير، والوَرْشُ الأَكلُ القليل.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ وِ ] (اِمص) طرز. (از برهان)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). طریقه. (آنندراج).
قاعده و قانون. (برهان) (ناظم الاطباء). راه.
هنجار. شیوه. اسلوب. وَتیرَه. نَسَق. منوال.
سبک. طریق. گونه. سنت. نَمَط. رسم و آیین.
نهج. قاعده :
چو یزدان چنین راند اندر بوش
بدین ...
(آنندراج) (ناظم الاطباء). طریقه. (آنندراج).
قاعده و قانون. (برهان) (ناظم الاطباء). راه.
هنجار. شیوه. اسلوب. وَتیرَه. نَسَق. منوال.
سبک. طریق. گونه. سنت. نَمَط. رسم و آیین.
نهج. قاعده :
چو یزدان چنین راند اندر بوش
بدین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) مخفف روشن باشد که از
روشنائی است چنانکه گویند «چشم شما
روش». (برهان قاطع). مخفف روشن. چنانکه
گویند چش روشی یعنی چشم روشن.
(آنندراج). || (حامص) روشنایی :
«فرخت بادا روش خنیده گرشاسب هوش».
(از فرهنگ فارسی معین).
روشنائی است چنانکه گویند «چشم شما
روش». (برهان قاطع). مخفف روشن. چنانکه
گویند چش روشی یعنی چشم روشن.
(آنندراج). || (حامص) روشنایی :
«فرخت بادا روش خنیده گرشاسب هوش».
(از فرهنگ فارسی معین).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رُو ] (اِ) در تداول محلی گناباد بر
رشته یا نخ طناب مانندی اطلاق کنند که آنرا
از پارچه جدا سازند. چنانکه گویند: پارچه یا
جامه را روش روش کرد.
رشته یا نخ طناب مانندی اطلاق کنند که آنرا
از پارچه جدا سازند. چنانکه گویند: پارچه یا
جامه را روش روش کرد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (ع مص) بسیار خوردن و کم
خوردن. از لغات اضداد است. (منتهی
الارب). بسیار خوردن و کم خوردن. و از
اضداد است و در لسان روش، خوردن بسیار
و وَرش بمعنی خوردن کم آمده است. (از
اقرب الموارد). ...
خوردن. از لغات اضداد است. (منتهی
الارب). بسیار خوردن و کم خوردن. و از
اضداد است و در لسان روش، خوردن بسیار
و وَرش بمعنی خوردن کم آمده است. (از
اقرب الموارد). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) از قدیسان دین مسیح بشمار
میرود. وی در مونتپلیهٔ فرانسه بدنیا آمد
(۱۲۹۵ -۱۳۲۷م.) و قسمتی از عمر خویش
را در ایتالیا وقف درمان طاعون زدگان کرد و
خود نیز به وبا گرفتار شد و ...
میرود. وی در مونتپلیهٔ فرانسه بدنیا آمد
(۱۲۹۵ -۱۳۲۷م.) و قسمتی از عمر خویش
را در ایتالیا وقف درمان طاعون زدگان کرد و
خود نیز به وبا گرفتار شد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(رَ وِ)1 - (اِمص .) عمل رفتن . 2 - خرامش . 3 - (اِ.) معبر. 4 - طرز، رسم .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
bieg; ciąg; danie; fason; fasonować; jak; kierunek; kurs; maniera; metoda; moda; obycie; obyczaj; przebieg; rodzaj; seria; skłonność; sposób; styl; tok; zachowanie; zwyczaj; żyła