mukarrab - مقرب
mukarrab - مقرب maddesi sözlük listesi
مقرب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ قَ رْ رَ ] (ع ص) نزدیک شده. (ناظم
الاطباء). نزدیک داشته. نزدیک کرده.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || اجازه
به نزدیکی داده شده. آن که به وی اجازهٔ
دخول داده شده. آن که ...
الاطباء). نزدیک داشته. نزدیک کرده.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || اجازه
به نزدیکی داده شده. آن که به وی اجازهٔ
دخول داده شده. آن که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ قَ رْ رِ ] (ع ص) نزدیک گرداننده.
(آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || قربانی کننده. (ناظم الاطباء). و
رجوع به تقریب شود.
(آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). || قربانی کننده. (ناظم الاطباء). و
رجوع به تقریب شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ رَ ] (ع اِ) راه کوتاه. مقربة. (منتهی
الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). راه
کوتاه. ج، مقارب. (ناظم الاطباء).
الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). راه
کوتاه. ج، مقارب. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ رَ ] (ع ص، اِ) اسبی که پیوسته
نزدیک خود دارند جهت عزت و برگزیدگی،
مقربة مؤنث او و مادیان را بدان جهت نزدیک
خود دارند تا گشن بدنژاد بر وی نجهد. (از
منتهی الارب) (از آنندراج). اسبی ...
نزدیک خود دارند جهت عزت و برگزیدگی،
مقربة مؤنث او و مادیان را بدان جهت نزدیک
خود دارند تا گشن بدنژاد بر وی نجهد. (از
منتهی الارب) (از آنندراج). اسبی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ رِ ] (ع ص) آن زن که نزدیک
رسیده بود به زه، و خر را نیز گویند (مهذب
الاسماء). زن نزدیک زاییدن رسیده و
همچنین اسب و گوسفند، و به شتر ماده گفته
نشود. ج، مقاریب. (از ...
رسیده بود به زه، و خر را نیز گویند (مهذب
الاسماء). زن نزدیک زاییدن رسیده و
همچنین اسب و گوسفند، و به شتر ماده گفته
نشود. ج، مقاریب. (از ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
I مُقَرِّب
[mu'qarːib]
adj
يَجْعَلُ الشَّيَْ قَريبًا m grossissant
◊
عَدَسَةٌ مُقَرِّبَةٌ — une lunette d'approche
II مُقَرَّبٌ
[mu'qarːab]
adj
صَديقٌ m ami m, favori
◊
مُقَرَّبٌ مِنَ الوَزيرِ — ami du ministre
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مَقْرَب: طَرِيقٌ مُخْتَصَرَة
shortcut, cutoff, nearest or shortest way
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُقَرّب
close, intimate; close or intimate companion (friend, associate, etc.); favorite