ayina - آیینه
ayina - آیینه maddesi sözlük listesi
آیینه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ) آینه. مرآت. آئینه.
آبگینه :
آیینه عزیز شد بر ما
چون نور گرفت و روشنائی.
ناصرخسرو.
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح
کز ...
آبگینه :
آیینه عزیز شد بر ما
چون نور گرفت و روشنائی.
ناصرخسرو.
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح
کز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ) هر یک از قطعات آهنین
که مبارزترین پوشیدی :
نماید ز آیینه پوشی سوار
چو آیینهٔ تیغ در کارزار.طاهر وحید.
ماه سر منجوق کمانش ز رخ خویش
آیینهٔ زر بست بر این طاق ...
که مبارزترین پوشیدی :
نماید ز آیینه پوشی سوار
چو آیینهٔ تیغ در کارزار.طاهر وحید.
ماه سر منجوق کمانش ز رخ خویش
آیینهٔ زر بست بر این طاق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ) آینه. سان. آئین. طریق.
منوال. گونه. حال و صورت. و هرآیینه و
هرآینه مرکب از هر و آینه به معنی مذکور
است که به صورت مرکبه، معنی در هر حال و
بهر طریق و لاجرم ...
منوال. گونه. حال و صورت. و هرآیینه و
هرآینه مرکب از هر و آینه به معنی مذکور
است که به صورت مرکبه، معنی در هر حال و
بهر طریق و لاجرم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) ( اِ.) آینه ، قاپ یا تاسی که نتوان حکم کرد که به چه شکلی نشسته است .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(یِ نِ) [ په . ] ( اِ.) = آینه . آئینه : 1 - تکه شیشه ای که با جیوه پشت آن را
پوشش می دهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطة نور در آن منعکس کرد. 2 - مجازاً
هر چیز صاف و براق . 3 - (کن .) دل عارف . ؛~ی عیب شکستن (کن .) ترک عیب جویی کردن
. ؛~ در شهر کوران (کن .) کار بیهوده به ویژه عرضه هنر و مهارت در نزد افراد بی
اطلاع .
پوشش می دهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطة نور در آن منعکس کرد. 2 - مجازاً
هر چیز صاف و براق . 3 - (کن .) دل عارف . ؛~ی عیب شکستن (کن .) ترک عیب جویی کردن
. ؛~ در شهر کوران (کن .) کار بیهوده به ویژه عرضه هنر و مهارت در نزد افراد بی
اطلاع .
ayina - آیینه diğer yazımlar
Sıradaki maddeler