hamun - هامون
hamun - هامون maddesi sözlük listesi
هامون Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) دشت و صحرا و زمین هموار
خالی از بلندی و پستی که به تازی قاع
خوانند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان).
قیعه. (دهار). ساد. ساده. صحرای بی درخت.
قاع صفصف. براز. عراء. (یادداشت
مؤلف):
سپه بود بر کوه و هامون و ...
خالی از بلندی و پستی که به تازی قاع
خوانند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان).
قیعه. (دهار). ساد. ساده. صحرای بی درخت.
قاع صفصف. براز. عراء. (یادداشت
مؤلف):
سپه بود بر کوه و هامون و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام دریاچه ای است در
سیستان، کنار دریاچهٔ هامون سواران. این دو
دریاچهٔ بوسیلهٔ باطلاقی به نام نیزار بهم متصل
شده اند. این دریاچه ها در مواقع پرآبی لبریز
شده، آب زائد آنها بطرف جنوب شرقی
حرکت میکند و به دریاچهٔ ...
سیستان، کنار دریاچهٔ هامون سواران. این دو
دریاچهٔ بوسیلهٔ باطلاقی به نام نیزار بهم متصل
شده اند. این دریاچه ها در مواقع پرآبی لبریز
شده، آب زائد آنها بطرف جنوب شرقی
حرکت میکند و به دریاچهٔ ...
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
gładki; jasny; oczywisty; pospolity; prosty; przeciętny; równina; szczery; wyraźny; zwykły
hamun - هامون diğer yazımlar
Sıradaki maddeler