Cûş - جوش
Cûş - جوش maddesi sözlük listesi
جوش Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
جوش: الجَوش: الصَّدْر مثل الجُؤْشوش، وقيل: الجوش الصدرُ من الإِنسان والليلِ، ومضى جَوْش من الليل أَي صدْر منه مثل جَرْش؛ قال رَبيعة بن مَقْرُوم الضبّي: وفتيان صِدْقٍ قد صَبَحْتُ سُلافَةً، إِذا الدِّيكُ في جَوْشٍ من الليل طَرَّبا وجوش الليل: جَوزُه ووَسَطُه؛ قال ذو الرمة: تَلَوَّم ـهاه ـها وقد مَضَى من الليل جَوْش واسْبَطَرّتْ كواكبُه (* قوله “تلوم ـهاه ـها إلخ” هو كذلك في الأصل.) التهذيب: جَوْشُ الليلِ من لَدُن رُبْعِه إِلى ثُلثه، وقال ابن أَحمر: مضى جَوْش من الليل. ابن الأَعرابي: جاش يَجُوش جَوْشاً إِذا سار الليلَ كلَّه؛ وقال مُرَّةُ بن عبد اللَّه: تَرَكْنا كُلَّ جِلْفٍ جَوْشَنِيٍّ، عَظِيمِ الجَوْش مُنْتَفِخِ الصِّفاق قال: الجَوْش الوسَط. والجوشَنِيّ: العظيمُ الجنبين والبطنِ. والصِّفاقُ: الذي يلي الجَوْف من جِلْد البَطن. والجلْف: الجافي الخَلْق الذي لا عَقْلَ له، شُبِّه بالدِّنِّ الفارغ، والدِّنُّ الفارغُ يقال له جلْف. وجَوْش: قبيلة أَو موضع. الجوهري: جَوْش موضع؛ وأَنشد لأَبي الطَّمَحان القيني: تَرُضُّ حَصَى مَعْزاءِ جَوْشٍ وأَكْمَهُ بأَخْفافِها، رَضَّ النَّوى بالمَراضِخ
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ] (ع مص) همه شب رفتن. (از
اقرب الموارد) (منتهی الارب). || (اِ) سینه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب
الاسماء). || میانهٔ شب. (ذیل اقرب
الموارد) (منتهی الارب). جوش اللیل.
...
اقرب الموارد) (منتهی الارب). || (اِ) سینه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب
الاسماء). || میانهٔ شب. (ذیل اقرب
الموارد) (منتهی الارب). جوش اللیل.
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) جوشش. غلیان. فوران. (فرهنگ
فارسی معین). معروف است که از جوشیدن
باشد. (برهان). با لفظ زدن و کردن و گرفتن و
بلند شدن و برخاستن و دمیدن و افتادن و
نهادن و ریختن مستعمل و همچنین بجوش
آمدن. (آنندراج):
دیدم ...
فارسی معین). معروف است که از جوشیدن
باشد. (برهان). با لفظ زدن و کردن و گرفتن و
بلند شدن و برخاستن و دمیدن و افتادن و
نهادن و ریختن مستعمل و همچنین بجوش
آمدن. (آنندراج):
دیدم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) معرب گوش، نام روز چهاردهم
از هر ماه شمسی. (برهان). لغتی است در
گوش، نام فرشته و نام روز ۱۴ از هر ماه
شمسی. (حاشیهٔ برهان چ معین از
روزشماری ص ۳۷، ۳۹):
می خور کت باد نوش بر سمن ...
از هر ماه شمسی. (برهان). لغتی است در
گوش، نام فرشته و نام روز ۱۴ از هر ماه
شمسی. (حاشیهٔ برهان چ معین از
روزشماری ص ۳۷، ۳۹):
می خور کت باد نوش بر سمن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است به طوس. (منتهی
الارب). قصبه ایست نزدیک طوس. (معجم
البلدان) (مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۸۷).
الارب). قصبه ایست نزدیک طوس. (معجم
البلدان) (مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۸۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ وَ ] (اِخ) دهی است به اسفراین.
(منتهی الارب). قصبه ایست در اسفراین.
(قاموس) (معجم البلدان) (مرآت البلدان ج ۴
ص ۲۸۷).
(منتهی الارب). قصبه ایست در اسفراین.
(قاموس) (معجم البلدان) (مرآت البلدان ج ۴
ص ۲۸۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
1 - (اِمص .) جوشش ، غلیان . 2 - آشفتگی . 3 - هیجان ، اضطراب . 4 - (اِ.) دانه ای
ریز که بر پوست بدن ظاهر می شود. 5 - شورش دل .
ریز که بر پوست بدن ظاهر می شود. 5 - شورش دل .