Rehnumûm - رهنمون
Rehnumûm - رهنمون maddesi sözlük listesi
رهنمون Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ نُ / نِ / نَ ] (ص مرکب)
نمایندهٔ راه. (ناظم الاطباء). نمایندهٔ راه که به
تازیش هادی خوانند. (شرفنامهٔ منیری).
رهبر. راهبر. مرشد. راهنمون. راهنما.
رهنمایی. (یادداشت مؤلف):
چه گفتند در داستان دراز
نباشد کس از رهنمون بی ...
نمایندهٔ راه. (ناظم الاطباء). نمایندهٔ راه که به
تازیش هادی خوانند. (شرفنامهٔ منیری).
رهبر. راهبر. مرشد. راهنمون. راهنما.
رهنمایی. (یادداشت مؤلف):
چه گفتند در داستان دراز
نباشد کس از رهنمون بی ...