Farigi - فارغی
Farigi - فارغی maddesi sözlük listesi
فارغی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) صاحب آتشکده آرد:
گویند حریفی ظریف و رفیقی الیف بوده و اهل
آن دیار [ استرآباد ] به صحبت او مایل. از
اشعار اوست:
پی نظاره ستاده ست جهانی به رهش
من در اندیشه که یا رب به ...
گویند حریفی ظریف و رفیقی الیف بوده و اهل
آن دیار [ استرآباد ] به صحبت او مایل. از
اشعار اوست:
پی نظاره ستاده ست جهانی به رهش
من در اندیشه که یا رب به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) صاحب آتشکده گوید: از
طبقهٔ سادات آن دیار [ فارس ] و اکثر اوقات
ندیم مجلس سلاطین و امرای هند و ایران
بوده و چندی به فایقی تخلص میکرده است.
او راست:
ای چشم جهان بین مرا نور ...
طبقهٔ سادات آن دیار [ فارس ] و اکثر اوقات
ندیم مجلس سلاطین و امرای هند و ایران
بوده و چندی به فایقی تخلص میکرده است.
او راست:
ای چشم جهان بین مرا نور ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) مولانا فارغی (از شعرای
قرن نهم هجری) در خانقاه جدیدی میباشد.
مردی درویش وش و کم سخن است. بعضی از
اشعارش بد نمی افتد. این مطلع از اوست:
از بس که آن جفاجو آزار مینماید
اندک ترحم او بسیار ...
قرن نهم هجری) در خانقاه جدیدی میباشد.
مردی درویش وش و کم سخن است. بعضی از
اشعارش بد نمی افتد. این مطلع از اوست:
از بس که آن جفاجو آزار مینماید
اندک ترحم او بسیار ...
Sıradaki maddeler