Meskad - مسقط
Meskad - مسقط maddesi sözlük listesi
مسقط Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
iz düşümü; projeksiyon
Arapça - Türkçe sözlük
مَسْقَط
1. iz düşümü
Anlamı: ışıkların ekran üzerinde görüntü oluşturması
2. projeksiyon
Anlamı: iz düşümü
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ قَ ] (ع مص) افتادن و سقوط
کردن بر زمين. (از اقرب الموارد). بيوفتادن.
(تاج المصادر بيهقی). بيفتادن. (دهار): از
وقت لمعهٔ فلق تا وقت مسقط شفق با طلايع
مرگ به بازی درآمدند. (ترجمهٔ تاريخ يمينی
ص 394). || بيفتادن از ...
کردن بر زمين. (از اقرب الموارد). بيوفتادن.
(تاج المصادر بيهقی). بيفتادن. (دهار): از
وقت لمعهٔ فلق تا وقت مسقط شفق با طلايع
مرگ به بازی درآمدند. (ترجمهٔ تاريخ يمينی
ص 394). || بيفتادن از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ قَ ] (اِخ) روستايی است به ساحل
دريای خزر. (منتهی الارب). رستاقی است
در ساحل بحر خزر در نزديکی بابالابواب
که اهالی آن طايفهای هستند از مسلمانان با
قوت و شوکت، و در بين دربند و لگزستان
واقع شده است. (از معجم البلدان).
دريای خزر. (منتهی الارب). رستاقی است
در ساحل بحر خزر در نزديکی بابالابواب
که اهالی آن طايفهای هستند از مسلمانان با
قوت و شوکت، و در بين دربند و لگزستان
واقع شده است. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ قَ ] (اِخ) شهری است با نعمت
بسيار به ناحيت سرير و از وی بردهٔ بسيار افتد
به مسلمانی. (حدود العالم). شهری است به
ساحل دريای عمان. (منتهی الارب). شهری
است از نواحی عمان در آخر حدود آن در
سمت ديگر يمن و ...
بسيار به ناحيت سرير و از وی بردهٔ بسيار افتد
به مسلمانی. (حدود العالم). شهری است به
ساحل دريای عمان. (منتهی الارب). شهری
است از نواحی عمان در آخر حدود آن در
سمت ديگر يمن و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ قِ ] (ع اِ) جای افتادن. مَسقَط.
(منتهی الارب). موضع سقوط. (از اقرب
الموارد).
- مسقط حجر؛ (اصطلاح هندسه) در
اصطلاح هندسی، موقع عمودی است که از
قسمت بالای شکلی بر قاعدهٔ آن خارج شود،
و ممکن است مجازاً بر ...
(منتهی الارب). موضع سقوط. (از اقرب
الموارد).
- مسقط حجر؛ (اصطلاح هندسه) در
اصطلاح هندسی، موقع عمودی است که از
قسمت بالای شکلی بر قاعدهٔ آن خارج شود،
و ممکن است مجازاً بر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ قِ ] (ع ص) نعت فاعلی از
اسقاط. رجوع به اسقاط شود. ساقطکننده.
اندازنده. (از اقرب الموارد).
- داروی مسقط جنين؛ دارو که سبب
افکندن بار شود.
- مسقطالاجنه؛ بچهافکن. (يادداشت
مرحوم دهخدا).
|| زن که بچهٔ ...
اسقاط. رجوع به اسقاط شود. ساقطکننده.
اندازنده. (از اقرب الموارد).
- داروی مسقط جنين؛ دارو که سبب
افکندن بار شود.
- مسقطالاجنه؛ بچهافکن. (يادداشت
مرحوم دهخدا).
|| زن که بچهٔ ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
مَسْقَطٌ
['masqatʼ]
n m
مَكانُ سُقوطٍ f chute
◊
مَسْقَطُ المِياهِ — une chute d'eau
♦ مَسْقَطُ الرَّأْسِ lieu m de naissance
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
مَسْقَطٌ
مَسْقِطٌ мн. مَسَاقِطُ
1) место падения; водопад
2) проекция, план; افقىّ مسقط горизонтальная проекция; جانبىّ مسقط боковой фасад; رأسىّ مسقط чертёж фасада; ال مسقط السمتىّ азимунтальная проекция; * الرأس مسقط место рождения, родина
II
مُسْقِطٌ
1) сбивающий, вызывающий падение
2) абортивный