Fahreddin - فخرالدین
Fahreddin - فخرالدین maddesi sözlük listesi
فخرالدین Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) ابراهیم
همدانی، متخلص به عراقی. اشاراتی از شرح
زندگانی او غالباً در کتب تذکرهٔ صوفیان و
شاعران بخصوص نفحات الانس جامی و
مجالس العشاق حسین بایقرا یافت میشود.
ولی چون معاصران وی دربارهٔ او چیزی
ننوشته ...
همدانی، متخلص به عراقی. اشاراتی از شرح
زندگانی او غالباً در کتب تذکرهٔ صوفیان و
شاعران بخصوص نفحات الانس جامی و
مجالس العشاق حسین بایقرا یافت میشود.
ولی چون معاصران وی دربارهٔ او چیزی
ننوشته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) ابوالعباس
احمد شیرازی. کتابی دربارهٔ موطن خود بنام
شیرازنامه به سال ۷۴۴ هـ . ق. تألیف کرده و در
شرح احوال رجال به مشایخ بیش از شعرا
توجه کرده است. (از سعدی تا جامی برون ...
احمد شیرازی. کتابی دربارهٔ موطن خود بنام
شیرازنامه به سال ۷۴۴ هـ . ق. تألیف کرده و در
شرح احوال رجال به مشایخ بیش از شعرا
توجه کرده است. (از سعدی تا جامی برون ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) ابوسلیمان
داودبن ابی الفضل بناکتی. رجوع به ابوسلیمان
داود شود.
داودبن ابی الفضل بناکتی. رجوع به ابوسلیمان
داود شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) احمد
ارکوشی تبریزی. کسی است که در زمان
ارغون خان پس از سعدالدولهٔ جهود وزارت
روم به او واگذار شد. حمداللََّه مستوفی نویسد:
«چون حصل ملک روم به خرج شهزادگان و
لشکری که آنجا بودند وفا ...
ارکوشی تبریزی. کسی است که در زمان
ارغون خان پس از سعدالدولهٔ جهود وزارت
روم به او واگذار شد. حمداللََّه مستوفی نویسد:
«چون حصل ملک روم به خرج شهزادگان و
لشکری که آنجا بودند وفا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) احمدبن
محمد، مکنی به ابوسعید. رجوع به احمد شود.
محمد، مکنی به ابوسعید. رجوع به احمد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) اخلاطی (یا
فخر اخلاطی). یکی از کسانی است که در
تأسیس زیج خانی، در زمان هلاکو، با خواجه
نصیر طوسی همکاری داشته است. رجوع به
تاریخ گزیده ص ۵۸۱ شود.
فخر اخلاطی). یکی از کسانی است که در
تأسیس زیج خانی، در زمان هلاکو، با خواجه
نصیر طوسی همکاری داشته است. رجوع به
تاریخ گزیده ص ۵۸۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) اسعد
گرگانی. از داستانسرایان بزرگ ایران است.
کاملترین صورتی که از نام او داریم همانست
که در لباب الالباب ثبت شده است. عوفی
گوید: «کمال فضل و جمال هنر و غایت ذکا، و
ذوق شعر او ...
گرگانی. از داستانسرایان بزرگ ایران است.
کاملترین صورتی که از نام او داریم همانست
که در لباب الالباب ثبت شده است. عوفی
گوید: «کمال فضل و جمال هنر و غایت ذکا، و
ذوق شعر او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) اینجو. یکی
از امرای زمان آل مظفر و از نزدیکان امیر
مبارزالدین محمد بود که در اختلافات امیر
مبارزالدین و پسرش شاه شجاع در توطئه ای
بر ضد شاه شجاع اعتراف کرد و تسلیم وی ...
از امرای زمان آل مظفر و از نزدیکان امیر
مبارزالدین محمد بود که در اختلافات امیر
مبارزالدین و پسرش شاه شجاع در توطئه ای
بر ضد شاه شجاع اعتراف کرد و تسلیم وی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) پیرک. وزیر
شاه محمود اینجو بود و به دست غیاث الدین
کیخسرو برادر شاه مسعود در سال ۷۳۸ هـ . ق.
در فارس به قتل رسید. رجوع به تاریخ عصر
حافظ تألیف غنی ص ۳۴ شود.
شاه محمود اینجو بود و به دست غیاث الدین
کیخسرو برادر شاه مسعود در سال ۷۳۸ هـ . ق.
در فارس به قتل رسید. رجوع به تاریخ عصر
حافظ تألیف غنی ص ۳۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) حروفی،
خواجه فخرالدین. یکی از کسانی است که در
جاویدان کبیر نام ایشان برده شده و از پیروان
فرقهٔ حروفی است. رجوع به حروفیان شود.
خواجه فخرالدین. یکی از کسانی است که در
جاویدان کبیر نام ایشان برده شده و از پیروان
فرقهٔ حروفی است. رجوع به حروفیان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) خوارزمی،
مبارکشاه بن حسین. وزیری بزرگوار و
سخاوت شعار، غریب نواز، و مهمان دوست
بود. در خدمت سلطان غیاث الدین غوری
مرجع اصحاب نیاز و ملجأ ارباب آز بود.
حاجت هر کس را روا کردی و ...
مبارکشاه بن حسین. وزیری بزرگوار و
سخاوت شعار، غریب نواز، و مهمان دوست
بود. در خدمت سلطان غیاث الدین غوری
مرجع اصحاب نیاز و ملجأ ارباب آز بود.
حاجت هر کس را روا کردی و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) دهراجی.
خاندان او به فضایل در خراسان مثل بوده اند.
از خیالات اوست:
مهترانی که در جهان هستند
همه از جام بخل سرمستند
پای احسان خویش نگشادند
دست امکان ما فروبستند.
(از مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۳۷۴).
خاندان او به فضایل در خراسان مثل بوده اند.
از خیالات اوست:
مهترانی که در جهان هستند
همه از جام بخل سرمستند
پای احسان خویش نگشادند
دست امکان ما فروبستند.
(از مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۳۷۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) رمضان بن
رستم خراسانی، مکنی به ابن الساعاتی.
رجوع به ابن الساعاتی شود.
رستم خراسانی، مکنی به ابن الساعاتی.
رجوع به ابن الساعاتی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) ریی. یکی از
حکام دوران غازان خان است که به دستور
وی در شهرری قدیم عماراتی افزوده و
گروهی را در آن ساکن گردانیده است و جز در
نزهةالقلوب حمداللََّه مستوفی (چ لیدن
ص ۵۳) جایی ذکر ...
حکام دوران غازان خان است که به دستور
وی در شهرری قدیم عماراتی افزوده و
گروهی را در آن ساکن گردانیده است و جز در
نزهةالقلوب حمداللََّه مستوفی (چ لیدن
ص ۵۳) جایی ذکر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) سلمانی.
نام این شخص در شرح جنگ شاه شیخ
ابواسحاق و امیر یاغی باستی چوپانی، در
شمار اکابر شیراز و همراهان ابواسحاق آمده
است. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی
ص ۵۶ شود.
نام این شخص در شرح جنگ شاه شیخ
ابواسحاق و امیر یاغی باستی چوپانی، در
شمار اکابر شیراز و همراهان ابواسحاق آمده
است. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی
ص ۵۶ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) طریحی،
فخرالدین بن محمدبن علی بن احمدبن طریح
نجفی، معروف به شیخ طریحی. صاحب
تفسیر مجمع البحرین. مردی فاضل،
پرهیزگار، فقیه و شاعر بود و علاوه بر اثر
معروفی که ذکر آن رفت کتب دیگری در ...
فخرالدین بن محمدبن علی بن احمدبن طریح
نجفی، معروف به شیخ طریحی. صاحب
تفسیر مجمع البحرین. مردی فاضل،
پرهیزگار، فقیه و شاعر بود و علاوه بر اثر
معروفی که ذکر آن رفت کتب دیگری در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) فتح اللََّه. از
شعرای قرن هشتم هجری و برادر حمداللََّه
مستوفی است. حمداللََّه مستوفی گوید:
فخرالدین فتح اللََّه برادرم غزلیات نیکو دارد، و
در مجابات اوحدی گفته:
صد گره باز بر آن زلف معنبر زده بود
عالمی را ...
شعرای قرن هشتم هجری و برادر حمداللََّه
مستوفی است. حمداللََّه مستوفی گوید:
فخرالدین فتح اللََّه برادرم غزلیات نیکو دارد، و
در مجابات اوحدی گفته:
صد گره باز بر آن زلف معنبر زده بود
عالمی را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) عبدالمسیح.
یکی از سرداران قلج ارسلان سلطان سلجوقی
آسیای صغیر است که در جنگی شهرهای
سیواس و قیصریه را به قلمرو قلج ارسلان
افزوده است. (از تاریخ گزیده ص ۴۸۲).
یکی از سرداران قلج ارسلان سلطان سلجوقی
آسیای صغیر است که در جنگی شهرهای
سیواس و قیصریه را به قلمرو قلج ارسلان
افزوده است. (از تاریخ گزیده ص ۴۸۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) عیسی بن
مودودبن علی بن عبدالملک بن شعیب (متوفی
به سال ۵۸۴ هـ . ق. / ۱۱۸۸م.). اصلاً ترک بود
و در حماة متولد شده و به کشورهای عربی
سفر کرده و در آنجا ...
مودودبن علی بن عبدالملک بن شعیب (متوفی
به سال ۵۸۴ هـ . ق. / ۱۱۸۸م.). اصلاً ترک بود
و در حماة متولد شده و به کشورهای عربی
سفر کرده و در آنجا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) قلانسی. از
حکما و فضلای زمان خود بوده، صاحب
تألیف و تصنیف است و گاهی شعری هم گفته.
(از مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۳۷۷).
حکما و فضلای زمان خود بوده، صاحب
تألیف و تصنیف است و گاهی شعری هم گفته.
(از مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۳۷۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) کاملی،
ملقب به فخرالدین (متوفی به سال ۷۷۵ هـ . ق.
/ ۱۳۷۳ م.). از امیران دولتهای مجاهدیه و
فاضلیه در یمن بود و بهمراه مجاهد به دیار
مصر گام نهاد. خزرجی گوید: وی بزرگ
امیران بود ...
ملقب به فخرالدین (متوفی به سال ۷۷۵ هـ . ق.
/ ۱۳۷۳ م.). از امیران دولتهای مجاهدیه و
فاضلیه در یمن بود و بهمراه مجاهد به دیار
مصر گام نهاد. خزرجی گوید: وی بزرگ
امیران بود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) کرمانی،
نامش ملک مسعودبن بهمن بود. روزگاری در
کرمان سلطنت و حکمرانی داشته. امیری
فاضل و صاحب نظم عربی و فارسی بوده
است. (مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۴۱).
نامش ملک مسعودبن بهمن بود. روزگاری در
کرمان سلطنت و حکمرانی داشته. امیری
فاضل و صاحب نظم عربی و فارسی بوده
است. (مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۴۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) محمدبن
علامة الحلی. نزد پدرش به فخرالدین و در
موارد و مراصد دیگر به فخرالمحققین ملقب
است. (از روضات الجنات ص ۶۱۴). رجوع
به فخرالمحققین شود.
علامة الحلی. نزد پدرش به فخرالدین و در
موارد و مراصد دیگر به فخرالمحققین ملقب
است. (از روضات الجنات ص ۶۱۴). رجوع
به فخرالمحققین شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ رُدْ دی ] (اِخ) مراغی. یکی
از کسانی است که در ساختن رصدخانه
مراغه با خواجه نصیر طوسی همکاری کرده
است. رجوع به سبک شناسی ج ۳ ص ۱۶۰
شود.
از کسانی است که در ساختن رصدخانه
مراغه با خواجه نصیر طوسی همکاری کرده
است. رجوع به سبک شناسی ج ۳ ص ۱۶۰
شود.
Fahreddin - فخرالدین diğer yazımlar
Sıradaki maddeler