Bûş - بوش
Bûş - بوش maddesi sözlük listesi
بوش Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
بوَّشَ يبوِّش، تبويشًا، فهو مبوِّش، والمفعول مبوَّش
• بوَّش الخبزَ في المرق: بلَّه فيه وفتّته.
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
بوش: البَوْش: الجماعةُ الكثيرةُ. ابن سيده: البَوْش والبُوش جماعةُ القومِ لا يكونون إِلا من قبائِلَ شَتَّى، وقيل: هما الجماعةُ والعيَال، وقيل: هما الكَثْرة من الناس، وقيل: الجماعة من الناس المُختَلِطِين. يقال: بَوْش بائِشٌ، والأَوْباش جمعٌ مقلوب منه. والبَوْشِي: الرجُل الفقير الكثيرُ العيالِ. ورجل بَوْشِيٌّ: كثير البَوْشِ؛ قال أَبو ذؤيب: وأَشْعَث بَوْشيّ شَفَيْنا أُحاحَهُ، غَداتَئِذٍ ذي جَرْدَةٍ مُتَماحل وجاء من الناس الهَوْش والبَوْش أَي الكثرة؛ أَي الكثرة؛ عن أَبي زيد. وبَوّشَ القومُ: كثرُوا واختَلطوا. وتركهم هَوْشاً بَوْشاً أَي مختلطين. الفراء: شابَ خانَ، وباشَ خَلَط، وباشَ يَبُوش بَوْشاً إِذا صَحِب البَوْشَ، وهم الغَوْغاء. ورجل بَوْشِيّ وبُوشِيّ: من خُمّان الناس ودَهْمائِهم؛ وروي بيت أَبي ذؤيب: وأَشعث بُوشِيّ، بالضم، وقد ذكرناه آنفاً.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ وِ ] (اِمص) تقدیر که قدرت داشتن
است. (برهان). تقدیر ازلی. (آنندراج) (انجمن
آرا). تقدیر و سرنوشت و نصیب. (ناظم
الاطباء). تقدیر. سرنوشت . (فرهنگ فارسی
معین):
هر آن چیز کو خواست اندر بوش
بر آن است ...
است. (برهان). تقدیر ازلی. (آنندراج) (انجمن
آرا). تقدیر و سرنوشت و نصیب. (ناظم
الاطباء). تقدیر. سرنوشت . (فرهنگ فارسی
معین):
هر آن چیز کو خواست اندر بوش
بر آن است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ / بُو ] (اِ) کر و فر و خودنمایی.
(برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث) (ناظم
الاطباء) (فرهنگ فارسی معین):
گر زیادت میشود زین رو بود
نز برای بوش و های و هو بود.مولوی.
ما به بوش و عارض و طاق ...
(برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث) (ناظم
الاطباء) (فرهنگ فارسی معین):
گر زیادت میشود زین رو بود
نز برای بوش و های و هو بود.مولوی.
ما به بوش و عارض و طاق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) شیافی باشد که از دربند می آورند و
آنرا بوش دربندی میخوانند. گویند آن رستنی
باشد که در ملک ارش بهم میرسد. و آنرا
می کوبند و شیاف ساخته می آورند. سرد و
خشک است در اول، ورمهای گرم را ...
آنرا بوش دربندی میخوانند. گویند آن رستنی
باشد که در ملک ارش بهم میرسد. و آنرا
می کوبند و شیاف ساخته می آورند. سرد و
خشک است در اول، ورمهای گرم را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (ع مص) فریاد کردن و صیحه
زدن. (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
|| قصد کردن کسی را به چیزی. (از ناظم
الاطباء).
زدن. (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
|| قصد کردن کسی را به چیزی. (از ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ / بُو ] (ع اِ) مردم درهم آمیخته. و
اوباش جمع آن است و هذا جمع مقلوب.
(غیاث). بسیاری از مردم و یا جماعت مردم
درهم آمیخته از هر جنس. جِ اوباش . (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ...
اوباش جمع آن است و هذا جمع مقلوب.
(غیاث). بسیاری از مردم و یا جماعت مردم
درهم آمیخته از هر جنس. جِ اوباش . (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِخ) ژروم اکن معروف به ژروم
بوش. نقاش هلندی (و. بوالودوک حدود
۱۴۵۰ / ۱۴۶۰ م. ف. ۱۵۱۶ م.). وی
موضوعات تخیلی یا سمبولیک را با تخیلی
عجیب نمایش داده. از آثار او: «ارابهٔ یونجه»
و «وسوسهٔ سنت ...
بوش. نقاش هلندی (و. بوالودوک حدود
۱۴۵۰ / ۱۴۶۰ م. ف. ۱۵۱۶ م.). وی
موضوعات تخیلی یا سمبولیک را با تخیلی
عجیب نمایش داده. از آثار او: «ارابهٔ یونجه»
و «وسوسهٔ سنت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بُ وِ) [ په . ] (اِمص .) 1 - بودن ، کون . 2 - وجود هستی . 3 - تقدیر، سرنوشت .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فر. ] (اِ.) قطعة استوانه ای تو خالی که میله یا محوری در آن می چرخد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) [ معر. ] گیاهی که از آن شیاف سازند و سابقاً آن را از «دربند» می آوردند و
بوش دربندی می گفتند.
بوش دربندی می گفتند.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
(بوش)
II
بَوشٌ
мн. أَبْوَاشٌ
шумная толпа; сборище; сброд
III
بُوشٌ
нар. попусту, зря