Bîhûd - بیخود
Bîhûd - بیخود maddesi sözlük listesi
بیخود Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب، ق مرکب)
بی خویش. که با خود نباشد. که حواس او
موقتاً کار نکند. مغمی علیه که از هوش شده
باشد. بیهوش. مدهوش. از حال رفته. از حال
طبیعی خارج شده که اشعار نداشته باشد. ...
بی خویش. که با خود نباشد. که حواس او
موقتاً کار نکند. مغمی علیه که از هوش شده
باشد. بیهوش. مدهوش. از حال رفته. از حال
طبیعی خارج شده که اشعار نداشته باشد. ...