Püj - پژ
Püj - پژ maddesi sözlük listesi
پژ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (اِ) سر عقبه بود. (لغت نامهٔ اسدی).
کُتل. بَش. گردنه. گریوه. بند. سرِ کوه :
سفر خوش است کسی را که با مراد بود
اگر سراسر کوه و پژ آیدش در پیش.
خسروانی (از لغت نامهٔ اسدی).
پنج روز ببود ...
کُتل. بَش. گردنه. گریوه. بند. سرِ کوه :
سفر خوش است کسی را که با مراد بود
اگر سراسر کوه و پژ آیدش در پیش.
خسروانی (از لغت نامهٔ اسدی).
پنج روز ببود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ ] (اِ) برف ریزها که از شدت هوای سرد
مانند زرک از آسمان بریزد. (برهان قاطع).
پشک و شبنم که بر زمین افتد. سقیط. (منتهی
الارب). بشک. جلید.صقیع. || چوبی باشد
زرد که بدان مداوا کنند و ...
مانند زرک از آسمان بریزد. (برهان قاطع).
پشک و شبنم که بر زمین افتد. سقیط. (منتهی
الارب). بشک. جلید.صقیع. || چوبی باشد
زرد که بدان مداوا کنند و ...