Pel - پل
Pel - پل maddesi sözlük listesi
پل Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
köprü
Farsça - Türkçe sözlük
köprü
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ ] (اِ) طاقی باشد که بر رودخانهٔ آب
بندند و آن را به عربی قنطره خوانند. (برهان
قاطع). طاقی که بر روی آب بندند. چیزی که
روی رود برای عبور سازند. پول. مِعبَر. جِسْر.
جَسْر. (منتهی الارب). خَدَک. ...
بندند و آن را به عربی قنطره خوانند. (برهان
قاطع). طاقی که بر روی آب بندند. چیزی که
روی رود برای عبور سازند. پول. مِعبَر. جِسْر.
جَسْر. (منتهی الارب). خَدَک. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ ] (اِ) کرت. کرد. کردو. مرز باشد و آن
زمینی است که به جهت سبزی کاشتن یا
چیزی دیگر مهیا سازند و کنارهای آن را بلند
کنند. (برهان قاطع). کرت زمینی که برای
کاشتن کنارهایش را قدری بالا آورند. ...
زمینی است که به جهت سبزی کاشتن یا
چیزی دیگر مهیا سازند و کنارهای آن را بلند
کنند. (برهان قاطع). کرت زمینی که برای
کاشتن کنارهایش را قدری بالا آورند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پَ / پِ ] (اِ) پاشنهٔ پای. عقب :
دریغ این بر و برز و بالای تو
رکیب دراز و پل و پای تو.
فردوسی (از فرهنگ رشیدی).
همیشه کفش و پلش را کفیده بینم من
بجای کفش و پلش دل ...
دریغ این بر و برز و بالای تو
رکیب دراز و پل و پای تو.
فردوسی (از فرهنگ رشیدی).
همیشه کفش و پلش را کفیده بینم من
بجای کفش و پلش دل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پِ ] (اِ) اشکلک خیمه و آن چوبکی
باشد به مقدار چهار انگشت که ریسمانی بر
کمر آن بندند و بدان بالا و پائین خیمه را بهم
وصل کنند و آن به منزلهٔ گوی گریبان و تکمهٔ
کلاه باشد در ...
باشد به مقدار چهار انگشت که ریسمانی بر
کمر آن بندند و بدان بالا و پائین خیمه را بهم
وصل کنند و آن به منزلهٔ گوی گریبان و تکمهٔ
کلاه باشد در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پِ ] (اِخ) نام دهی از دهستان اوزرود
نور مازندران. رجوع به پیل شود.
نور مازندران. رجوع به پیل شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ ] (اِخ) محلی در ۱۶۴هزارگزی
طهران میان نودِژ و قم و آنجا ایستگاه ترن
است.
طهران میان نودِژ و قم و آنجا ایستگاه ترن
است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ پُ ] (اِخ) از مردم اگینه . یکی از
اطبای قدیم یونان است اندکی پیش از این که
عمروبن العاص اسکندریه را فتح کند او در آن
شهر بوده است و کتابی بنام اختصار طب دارد
مرکب از هفت کتاب ...
اطبای قدیم یونان است اندکی پیش از این که
عمروبن العاص اسکندریه را فتح کند او در آن
شهر بوده است و کتابی بنام اختصار طب دارد
مرکب از هفت کتاب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پُ) [ په . ] ( اِ.) آن چه که دو قسمت جدا از هم را به یکدیگر وصل کند. ؛ ~ خر
بگیری کنایه از: معبری که به آسانی نتوان از آن گذشت .
بگیری کنایه از: معبری که به آسانی نتوان از آن گذشت .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پَ یا پِ) (اِ.) 1 - کرت ، مرزی که فاصله شود میان قطعه های کشت . 2 - پا، پاشنة
پا. 3 - هر چیز را که ریسمان بر کمرش بندند و در کشاکش آرند تا بانگ کند.
پا. 3 - هر چیز را که ریسمان بر کمرش بندند و در کشاکش آرند تا بانگ کند.