Pîr - پیر

پیر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(ص، اِ) شیخ. شیخه. سالخورده.
کلان سال. مسن. معمر. زرّ. مشیخه. (دهار).
مقابل جوان. بزادبرآمده. دردبیس. فارض.
اشیب. (منتهی الارب). کهام. ج، پیران :
پیر فرتوت گشته بودم سخت
دولت تو [ او ] مرا بکرد جوان.رودکی.
شدم پیر بدینسان و تو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ یَ ] (اِ) پدر (در بعض لهجه های فارسی
نظیر مازندرانی و سیادهنی و جز آن).
اب :
مگذر ز سر عشق که گر درّ یتیمی
مانندهٔ این عشق ترا مار و پیر نیست.
مولوی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) دهی از بخش سرباز شهرستان
ایرانشهر واقع در۲۱ هزارگزی شمال خاوری
سرباز و ۱۰ هزارگزی شمال راه مالرو سرباز
به زابلی. کوهستانی، گرمسیر و مالاریائی.
دارای ۲۰۰ تن سکنه. آب آن از چشمه
محصول آنجا غلات و خرما و ذرت. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) دهی از دهستان کوشک بخش
بافت شهرستان سیرجان، واقع در ۷۵
هزارگزی جنوب خاوری بافت، سر راه فرعی
بافت به اسفندقه. کوهستانی، سردسیر. دارای
۱۰۰ تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا
غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ یِ ] (اِخ) (سَن) یکی از اعزه و مقدسین
نصاری است و مشهور به القنطره ای. چه از
مردم قصبهٔ القنطره از قصبات اسپانیول است.
وی بسال ۱۴۹۹ م. تولد یافته و در سنهٔ ۱۵۶۳
درگذشته بریاضت و تقوی مشهور است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ یِ ] (اِخ) (سَن) یکی از ائمهٔ معصوم
نصاری و ملقب به زرین کلام. وی از سنهٔ ۴۳۳
تا ۴۵۲ م. سمت اسقفی راونه را داشته و مردی
فصیح و بلیغ بوده است و مواعظ و اندرزهای
مشهور دارد، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ یِ ] (اِخ) پتروس. پطرس. یکی از
حواریون است، برادر آندریاس از اصحاب
حضرت عیسی علیه السلام. وی بصید ماهی
اشتغال داشته و نام اصلی وی شمعون بوده
است، و آن حضرت ویرا به کفاس که در زبان
عبری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ په . ] (ص . اِ.) 1 - سالخورده . 2 - مراد، مرشد. 3 - دانا، خردمند. ؛ ~ ِ کسی در
آمدن متحمل رنج فراوان شدن . ؛ ~ ِ کسی را در آوردن کسی را به سختی اذیت کردن .
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir

yönəkə(izah: (yön əkəsi, ağası))
Pîr - پیر diğer yazımlar