Tâbe - تابه
Tâbe - تابه maddesi sözlük listesi
تابه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
tava
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ / بِ ] (اِ) (از: تاب +ه پسوند آلت).
پهلوی تاپک . (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین).
ظرفی باشد پهن که در آن کوکو و خاگینه و
ماهی بریان کنند. (برهان) (آنندراج). ظرفی
است برای پختن چیزی از قبیل گوشت ...
پهلوی تاپک . (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین).
ظرفی باشد پهن که در آن کوکو و خاگینه و
ماهی بریان کنند. (برهان) (آنندراج). ظرفی
است برای پختن چیزی از قبیل گوشت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ظاهراً نام محلی است در حوالی
خوزستان: بعد او [ آن تیوخوس ] کاری کرد
که در زمان اسکندر و جانشینانش روی نداده
بود یعنی طمع بذخایر معابد ملل تابعه اش
ورزید و خواست از این راه اندوخته ای ...
خوزستان: بعد او [ آن تیوخوس ] کاری کرد
که در زمان اسکندر و جانشینانش روی نداده
بود یعنی طمع بذخایر معابد ملل تابعه اش
ورزید و خواست از این راه اندوخته ای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بِ یا بَ) [ په . ] (اِ.) = تاوه : 1 - ظرف فلزی پهن که برای پختن گوشت ، ماهی ،
کوکو و غیره به کار می رود. 2 - آلتی است که در آن دانة گندم و حبوب دیگر را بریان
کنند. 3 - خشت پخته ، آجر بزرگ . 4 - شیشة تابدان . تابه تا (بِ یا بَ) (ص مر.) 1 -
لنگه به لنگه ، آن چه که یک شکل نباشد. 2 - لوچ ، چپ ، تابدار.
کوکو و غیره به کار می رود. 2 - آلتی است که در آن دانة گندم و حبوب دیگر را بریان
کنند. 3 - خشت پخته ، آجر بزرگ . 4 - شیشة تابدان . تابه تا (بِ یا بَ) (ص مر.) 1 -
لنگه به لنگه ، آن چه که یک شکل نباشد. 2 - لوچ ، چپ ، تابدار.