Tâc - تاج
Tâc - تاج maddesi sözlük listesi
تاج Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
taç
Arapça - Türkçe sözlük
تاج
taç
Anlamı: soyluluk başlığı
Farsça - Türkçe sözlük
taç
Farsça - Türkçe sözlük
taç; ibibik
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
تاج [مفرد]: ج تِيجان:
1- إكليل، طوق يتوّج به الرأس ويمتد من الأذن إلى الأذن على شكل نصف دائرة، وغالبًا ما يكون من معدن نفيس مرصَّع بالجواهر، ويرمز إلى سلطة عليا "لبست العروس التاج- تاج المروءة التواضعُ [مثل]: يُضرب في مدح التواضُع وبيان قيمته- الصِّحَّة تاج على رُءُوس الأصحَّاء لا يراها إلاّ المرضَى [مثل]".
2- ما يصاغ للملوك من الذهب والجواهر يُتوّجون به "أثقل غطاء للرأس التاج: يقصد به عِظم المسئوليّة تلقى على عاتق صاحب السّلطة".
3- ما كان في أعلى العمود الحجريّ "أعمدة مسجد القيروان تعلوها تيجان متنوِّعة".
4- (شر) أعلى جزء من الضِّرس أو بديل صناعيّ له.
5- (نت) أعلى جزء من الشجرة، متفرع فوق الجذع.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) کلاه جواهرنشان که سلاطین بر سر
می گذارند. (فرهنگ نظام). افسر و آن چیزی
است که برای پادشاهان با زر و جواهر سازند.
(از منتهی الارب). آن است که بطور کلاه بر
سر می نهند و مکلل به جواهر باشد.
(آنندراج). اکلیل ...
می گذارند. (فرهنگ نظام). افسر و آن چیزی
است که برای پادشاهان با زر و جواهر سازند.
(از منتهی الارب). آن است که بطور کلاه بر
سر می نهند و مکلل به جواهر باشد.
(آنندراج). اکلیل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) در تاریخ حمزهٔ اصفهانی نام یکی
از اجداد جودرز (گودرز) است رجوع به
تاریخ سیستان چ بهار ص ۳۵ شود.
از اجداد جودرز (گودرز) است رجوع به
تاریخ سیستان چ بهار ص ۳۵ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الـ ...) نام سرایی است مشهور و
عالی قدر و وسیع به بغداد از سراهای بزرگ
خلافت. نخستین کس که آن را بنانهاد و بدین
نام خواند امیرالمؤمنین المعتضد بود و آن در
ایام وی بپایان نرسید و پسرش مکتفی ...
عالی قدر و وسیع به بغداد از سراهای بزرگ
خلافت. نخستین کس که آن را بنانهاد و بدین
نام خواند امیرالمؤمنین المعتضد بود و آن در
ایام وی بپایان نرسید و پسرش مکتفی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) تاجو نام بزرگترین رود شبه
جزیرهٔ ایبریا یعنی دو کشور اسپانیول و
پرتقال است، از کوه سیرافلیپوی واقع
درطرف شمال شرقی اسپانیا سرچشمه گرفته،
اول بشمال غربی و بعد بجنوب غربی و
بالاخره بسمت مغرب روان شود و آنگاه از
طرف سفلی ...
جزیرهٔ ایبریا یعنی دو کشور اسپانیول و
پرتقال است، از کوه سیرافلیپوی واقع
درطرف شمال شرقی اسپانیا سرچشمه گرفته،
اول بشمال غربی و بعد بجنوب غربی و
بالاخره بسمت مغرب روان شود و آنگاه از
طرف سفلی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الـ ...) کتاب التاج فی اخلاق
الملوک تألیف ابی عثمان عمروبن
بحرالجاحظ و آن کتابی است در آداب و
اخلاق پادشاهان در مطبعهٔ دارالکتب مصریه
بتصحیح احمد زکی پاشا بطبع رسیده است.
(معجم المطبوعات ج ۱ ستون ۶۶۷) و ترجمه ...
الملوک تألیف ابی عثمان عمروبن
بحرالجاحظ و آن کتابی است در آداب و
اخلاق پادشاهان در مطبعهٔ دارالکتب مصریه
بتصحیح احمد زکی پاشا بطبع رسیده است.
(معجم المطبوعات ج ۱ ستون ۶۶۷) و ترجمه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الـ ...) کتاب التاج (تاگ نامک)
کتابی از ایرانیان قدیم که آنرا بعربی ترجمه
کرده اند (ابن الندیم). کتاب التاج فی سیرة
انوشیروان نام کتابی است که ابن المقفع از
فارسی بعربی نقل کرده است. || کتابی است ...
کتابی از ایرانیان قدیم که آنرا بعربی ترجمه
کرده اند (ابن الندیم). کتاب التاج فی سیرة
انوشیروان نام کتابی است که ابن المقفع از
فارسی بعربی نقل کرده است. || کتابی است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام یکی از قلاع اسمعیلیه که
بدست هولاکوخان در سال ۶۵۰ هـ . ق. ویران
گشت:... در سلخ شوال سنهٔ خمسین و ستمائه
بیرون رفت و در خدمت هولاکوخان ایلی و
مطاوعت نمود هولاکوخان بفرمود تا قلاع
ملاحده خراب ...
بدست هولاکوخان در سال ۶۵۰ هـ . ق. ویران
گشت:... در سلخ شوال سنهٔ خمسین و ستمائه
بیرون رفت و در خدمت هولاکوخان ایلی و
مطاوعت نمود هولاکوخان بفرمود تا قلاع
ملاحده خراب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(الـ ...) (اِخ) ابن السباعی خازن
المستنصریه، وی یکی از مشاهیر دوران
الحاکم بامراللََّه بود. رجوع به تاریخ خلفاء
ص ۳۲۱ شود.
المستنصریه، وی یکی از مشاهیر دوران
الحاکم بامراللََّه بود. رجوع به تاریخ خلفاء
ص ۳۲۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الـ ...) ابن الفرکاح. وی یکی از
مشاهیر دوران خلیفهٔ الحاکم بامراللََّه بود.
رجوع به تاریخ خلفاء ص ۳۲۱ شود.
مشاهیر دوران خلیفهٔ الحاکم بامراللََّه بود.
رجوع به تاریخ خلفاء ص ۳۲۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الـ ...) ابن میسر المورخ. وی از
مشاهیر زمان الحاکم بامراللََّه بوده. رجوع به
تاریخ خلفاء ص ۳۲۱ شود.
مشاهیر زمان الحاکم بامراللََّه بوده. رجوع به
تاریخ خلفاء ص ۳۲۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الـ ...) ابن بنت الاعز. از مشاهیر
دوران خلیفه الحاکم بامراللََّه. سیوطی نام ویرا
در ذیل احوال الحاکم بامراللََّه بدینسان آرد: در
سال ۶۶۳ هـ . ق. در کشور مصر داوری قضات
چهارگانه تجدید شد و از هر یک از مذاهب ...
دوران خلیفه الحاکم بامراللََّه. سیوطی نام ویرا
در ذیل احوال الحاکم بامراللََّه بدینسان آرد: در
سال ۶۶۳ هـ . ق. در کشور مصر داوری قضات
چهارگانه تجدید شد و از هر یک از مذاهب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الـ ...) اسماعیل بن ابراهیم بن
قریش المخزومی المصری محدث. وی از
جعفر الهمدانی و ابن المقیر روایت کند و در
رجب سال ۶۹۴ هـ . ق. در گذشت. رجوع به
کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و
القاهره ج ۱ ...
قریش المخزومی المصری محدث. وی از
جعفر الهمدانی و ابن المقیر روایت کند و در
رجب سال ۶۹۴ هـ . ق. در گذشت. رجوع به
کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و
القاهره ج ۱ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ معر. ] (اِ.) 1 - کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر. 2 - هر چیز
مانند تاج . 3 - کلاه ترک ترک درویشان ، کلاه قاب دوزی شدة صوفیان . 4 - قسمت آشکار
و مریی دندان که از لثه خارج و از مینا پوشیده است .
مانند تاج . 3 - کلاه ترک ترک درویشان ، کلاه قاب دوزی شدة صوفیان . 4 - قسمت آشکار
و مریی دندان که از لثه خارج و از مینا پوشیده است .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
تاجٌ
[taːʒ]
n m
إِكْليلٌ f couronne
◊
تاجُ المَلِكِ — la couronne royale
♦ تاجُ الزَّهْرَةِ corolle f
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
تَاجٌ
мн. تِيجَانٌ
корона, венец; السنّ تاج коронка (зуба) ; الاذن تاج ушная раковина; العرب تاج чалма; تاج حروف ال заглавные прописные буквы
* * *
а=
pl. = تيجان
корона, венец
Tâc - تاج diğer yazımlar
Sıradaki maddeler