Fegani - فغانی
Fegani - فغانی maddesi sözlük listesi
فغانی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (ص نسبی) منسوب به فغان.
نالان. آنکه فغان کند و ناله سر دهد.
نالان. آنکه فغان کند و ناله سر دهد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) خویش نزدیک خواجه
افضل است و طبع پاکیزه دارد. این مطلع از
اوست:
هرکه چون صورت چین دیده به روی تو گشاد
چشم دیگر ز تماشای تو بر هم ننهاد.
معلوم شد که خواجه میر مست که میر در ...
افضل است و طبع پاکیزه دارد. این مطلع از
اوست:
هرکه چون صورت چین دیده به روی تو گشاد
چشم دیگر ز تماشای تو بر هم ننهاد.
معلوم شد که خواجه میر مست که میر در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) کشمیری. معاصر
نصرآبادی بوده و به هند سفری کرده است. (از
الذریعه ج ۹ ص ۸۴۰). خوش طبیعت و
سخن شناس است، غنی کشمیری تعلیم از او
دارد و از کشمیر به هندوستان رفته و شعرش
این است:
فتاده ایم ...
نصرآبادی بوده و به هند سفری کرده است. (از
الذریعه ج ۹ ص ۸۴۰). خوش طبیعت و
سخن شناس است، غنی کشمیری تعلیم از او
دارد و از کشمیر به هندوستان رفته و شعرش
این است:
فتاده ایم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) میرسعید گوید: فغانی
تخلص میکند. در مجلدی و نقش بندی
باوقوف است. واقعاً هنرمندی بی مثل است،
اما خیال خوش طبعی او را پریشان دارد. این
مطلع از اوست:
دمی وصال تو از عمر جاودان خوشتر
بیاد وصل ...
تخلص میکند. در مجلدی و نقش بندی
باوقوف است. واقعاً هنرمندی بی مثل است،
اما خیال خوش طبعی او را پریشان دارد. این
مطلع از اوست:
دمی وصال تو از عمر جاودان خوشتر
بیاد وصل ...