Zırâr - ضرار
Zırâr - ضرار maddesi sözlük listesi
ضرار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
dezavantaj; dokunca; eziyet; hüsran; işkence
Arapça - Türkçe sözlük
ضِرَار
1. dezavantaj
Anlamı: engelleme, zarar verme
2. hüsran
Anlamı: zarar, ziyan
3. dokunca
Anlamı: kötülüğe yol açan, sağlığı bozan şey, zarar
4. işkence
Anlamı: eziyet
5. eziyet
Anlamı: aşırı güçlük ve sıkıntı, üzgü
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) مسجد ضرار؛ مسجدی
بود که منافقان ساخته بودند و حق تعالی به
هدم آن فرمان داد چنانکه در قرآن واقع است.
(منتخب اللغات).
بود که منافقان ساخته بودند و حق تعالی به
هدم آن فرمان داد چنانکه در قرآن واقع است.
(منتخب اللغات).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (ع مص) مُضارّة. گزند
رسانیدن یکدیگر را. || جزای ضرر. و
قوله تعالی: {/Bاِتَّخَذُوا مَسْجِداً
ضِرََاراً؛۳-۵۹:۱۰۷/} ای مضارة لاهل مسجد قبا.
(منتهی الارب). || لا ضرر و لا ضرار؛
قاعدهٔ فقهی ...
رسانیدن یکدیگر را. || جزای ضرر. و
قوله تعالی: {/Bاِتَّخَذُوا مَسْجِداً
ضِرََاراً؛۳-۵۹:۱۰۷/} ای مضارة لاهل مسجد قبا.
(منتهی الارب). || لا ضرر و لا ضرار؛
قاعدهٔ فقهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن احمدبن ضرار
الضّبی، مکنی به ابوالحسن. جده ضرار
بنی بعض جامع الیهودیة الموضع الذی یعرف
بضرارآباذ. حدثنا سلیمان بن احمد ثنا
ضراربن احمدبن ضرار الاصبهانی ثنا
احمدبن یونس الضبی ثنا حجاج بن محمد عن
ابن جریح اخبرنی زیادبن ...
الضّبی، مکنی به ابوالحسن. جده ضرار
بنی بعض جامع الیهودیة الموضع الذی یعرف
بضرارآباذ. حدثنا سلیمان بن احمد ثنا
ضراربن احمدبن ضرار الاصبهانی ثنا
احمدبن یونس الضبی ثنا حجاج بن محمد عن
ابن جریح اخبرنی زیادبن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن الحسین. صاحب
عیون الاخبار گوید: قیل لضراربن الحسین: ما
السرور؟ قال: لواء منشور و جلوس علی
السریر و السلام علیک ایها الامیر. (عیون
الاخبار ج ۱ ص ۲۵۸).
عیون الاخبار گوید: قیل لضراربن الحسین: ما
السرور؟ قال: لواء منشور و جلوس علی
السریر و السلام علیک ایها الامیر. (عیون
الاخبار ج ۱ ص ۲۵۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن الخطاب بن مرداس بن
کبیربن عمرو آکل السقب بن حبیب بن عمروبن
شیبان بن محارب بن فهربن مالک الفهری.
مردی شجاع و شاعر و سوار و از قائدین
عرب و صحابی بود. وی روز غزو ...
کبیربن عمرو آکل السقب بن حبیب بن عمروبن
شیبان بن محارب بن فهربن مالک الفهری.
مردی شجاع و شاعر و سوار و از قائدین
عرب و صحابی بود. وی روز غزو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن الشماخ، ملقب به
مزرد. و صاحب تاج العروس در مادهٔ زَرَد،
المزرد (کمحدث) ابن ضرار آورده است. لقب
اخی الشماخ الشاعر.
مزرد. و صاحب تاج العروس در مادهٔ زَرَد،
المزرد (کمحدث) ابن ضرار آورده است. لقب
اخی الشماخ الشاعر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن القعقاع بن معبدبن
زرارة. از سواران عرب که در وقعهٔ وقیط بکر
و تمیم اسیر گرفته شد. وی صحابی است.
(عقدالفرید ج ۶ ص ۴۶). صاحب عیون
الاخبار گوید: حدثنی سهل بن محمد عن
الاصمعی قال ...
زرارة. از سواران عرب که در وقعهٔ وقیط بکر
و تمیم اسیر گرفته شد. وی صحابی است.
(عقدالفرید ج ۶ ص ۴۶). صاحب عیون
الاخبار گوید: حدثنی سهل بن محمد عن
الاصمعی قال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن صرد، مکنی به
ابونعیم. محدث است. مأمون او را به معلمی
یکی از اولاد خود خواند و وی امتناع ورزید.
او راست: کتاب الوقف و الابتداء. (ابن
الندیم).
ابونعیم. محدث است. مأمون او را به معلمی
یکی از اولاد خود خواند و وی امتناع ورزید.
او راست: کتاب الوقف و الابتداء. (ابن
الندیم).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن عبدالمطلب. عم
پیغمبر اکرم که با عبداللََّه و ابوطالب از یک
مادر (فاطمه دختر عمرو المخزومیة) بود.
رجوع به عقدالفرید ج ۳ ص ۲۶۳ و ج ۵ ص ۷
شود.
پیغمبر اکرم که با عبداللََّه و ابوطالب از یک
مادر (فاطمه دختر عمرو المخزومیة) بود.
رجوع به عقدالفرید ج ۳ ص ۲۶۳ و ج ۵ ص ۷
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن عمرو الضبی، مکنی
به ابوعمرو. رئیس فرقهٔ ضراریه از مجبره.
بشربن المعتمر را کتابی است در رد وی.
صاحب عقدالفرید در فصل کبرة السن گوید:
عاش ضراربن عمرو حتی ولد له ثلاثةعشر
ذکراً فقال: من سره بنوه ساءته ...
به ابوعمرو. رئیس فرقهٔ ضراریه از مجبره.
بشربن المعتمر را کتابی است در رد وی.
صاحب عقدالفرید در فصل کبرة السن گوید:
عاش ضراربن عمرو حتی ولد له ثلاثةعشر
ذکراً فقال: من سره بنوه ساءته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن مالک (الأزْور) بن
اوس بن خزیمة الاسدی. از اَبطال عرب در
جاهلیت و اسلام، صحابی و شاعری شریف،
و هم اوست که مالک بن نویرة را که بعد از
رحلت حضرت رسول به ردّت متهم شده بود
به ...
اوس بن خزیمة الاسدی. از اَبطال عرب در
جاهلیت و اسلام، صحابی و شاعری شریف،
و هم اوست که مالک بن نویرة را که بعد از
رحلت حضرت رسول به ردّت متهم شده بود
به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) ابن مرة الشیبانی، مکنی
به ابوسنان. تابعی است. شهاب بن عباد گوید
که اصحاب ما گفته اند بکاؤن کوفه چهار
تن اند: ضراربن مرة و عبدالملک بن ابجر و
محمدبن سوقة و مطرف بن طریف. و ضرار
پانزده سال ...
به ابوسنان. تابعی است. شهاب بن عباد گوید
که اصحاب ما گفته اند بکاؤن کوفه چهار
تن اند: ضراربن مرة و عبدالملک بن ابجر و
محمدبن سوقة و مطرف بن طریف. و ضرار
پانزده سال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) الرومیة. نام مادر معتضد
خلیفهٔ عباسی است. رجوع به عقد الفرید ج ۵
ص ۴۰۶ و مجمل التواریخ ص ۳۷۰ شود.
خلیفهٔ عباسی است. رجوع به عقد الفرید ج ۵
ص ۴۰۶ و مجمل التواریخ ص ۳۷۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضِ ] (اِخ) الضبی، زیدالفوارس.
پسر او حصین در یوم دارة مأسل به دست
عتبةبن شتیر کشته شد و او با قوم خود به
خونخواهی پسر برخاست. رجوع به عقد
الفرید ج ۶ ص ۴۳ و ۴۴ شود.
پسر او حصین در یوم دارة مأسل به دست
عتبةبن شتیر کشته شد و او با قوم خود به
خونخواهی پسر برخاست. رجوع به عقد
الفرید ج ۶ ص ۴۳ و ۴۴ شود.