feyzi - فیضی
feyzi - فیضی maddesi sözlük listesi
فیضی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) ملا فیضی کاردگر. فرزند
استاد محمد لعبت باز است. به عشق بازی
اشتغال تمام می نماید. شعرش بد نیست.
مردی نیک است. از اوست:
گرچه رفت از چشم گریانم چو اشک آن تندخوی
چشم میدارم که آب رفته ...
استاد محمد لعبت باز است. به عشق بازی
اشتغال تمام می نماید. شعرش بد نیست.
مردی نیک است. از اوست:
گرچه رفت از چشم گریانم چو اشک آن تندخوی
چشم میدارم که آب رفته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) هروی. نقاشی نیکوست و
خود را شاعری ساحر میپندارد. او راست:
زاهد بیار خرقه و رهن شراب کن
اسباب زهد و خانهٔ تقوی خراب کن.
(از مجالس النفائس ص ۲۵۶ از ترجمهٔ
فارسی چ علی اصغر حکمت). از شعرای ...
خود را شاعری ساحر میپندارد. او راست:
زاهد بیار خرقه و رهن شراب کن
اسباب زهد و خانهٔ تقوی خراب کن.
(از مجالس النفائس ص ۲۵۶ از ترجمهٔ
فارسی چ علی اصغر حکمت). از شعرای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِخ) دکنی، شیخ ابوالفیض.
برادر شیخ ابوالفضل دکنی است که از افاضل
ولایت هند و از مقربان دربار جلال الدین
اکبرشاه بوده است. به شعر خود میبالد. گویا
حریفان عراقی که در اطرافش هستند از
عظمت و هیبت او ...
برادر شیخ ابوالفضل دکنی است که از افاضل
ولایت هند و از مقربان دربار جلال الدین
اکبرشاه بوده است. به شعر خود میبالد. گویا
حریفان عراقی که در اطرافش هستند از
عظمت و هیبت او ...